آغوش ات

آغوش ات
تنها سرزمین من شد،
نگران نباش
جیبم را از بوسه هایت پر کرده ام
دیگر برایم فرقی نمی کند
جهنم
بهشت
یا میدان جنگ
دیدگاه ها (۱)

آنکه دستور زبان عشق را بی گزاره در نهاد ما نهاد خوب می دانست...

می پیچد باد در آغوش باغچه عریان می رقصد درخت باد می داند چه ...

تو روی نیمکتی نشسته ای این سر دنیا که تمامِ آنچه میخواهی کسی...

درخت دوستی رو با قلب میکارن نه با دست ! تو را من با قلب دوست...

خطر خشم و عصبانیت ...

### فصل دوم | پارت هشتم نویسنده: Ghazal ات دیگه نمی‌فهمید ...

( گناهکار ) ۱۳۳ part جیمین نگران زد به درب و با صدای خشن مرد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط