ذکر خیرت در دلم هست و کنارم نیستی

ذکرِ خیرت در دلم هست و کنارم نیستی
کاسه ای لبریزم و صبر وقرارم نیستی

همچو برگ از شاخسارِ چشم تو افتاده ام
در خزان می میرم ای فصل بهارم نیستی

روح غمگینم جهانی را مکدر می کند
غرقِ در اندوهم امّا غمگسارم نیستی

نامسلمان بودم و ایمانِ من مهرِ تو بود
دین و دل سوزاندی و گفتی نگارم نیستی

یوسف گمگشته یِ در راه کنعانم چه سود؟
دل بریدی از من و چشم انتظارم نیستی

#سیدشهرام_علیزاده
دیدگاه ها (۱)

ﺗــــﻮ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﺷﯽﺗﺎ ﺣﺮﯾﺮ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﺭﺍ ﺑﭙﯿﭽﻢ ﺩﻭﺭ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ‌ﻫﺎﯼ ﺩﻟﻢ......

همین که چمدانت را برمیداریهمه می پرسندمی خواهی کجا بروی ؟اما...

#یـــکی بایــــد باشـــــه🍃 که باهـــاش به گذشــته فــکر نک...

سوال می‌کنیاز حسِ من در آغوشت،به من بگو که چه حسی تو در وطن ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط