با من رجوع کن

با من رجوع کن
به ابتدای جسم
به مرکز معطر یک نطفه
به لحظه ای که از تو آفریده شدم
با من رجوع کن
من ناتمام مانده ام از تو!
اکنون کبوتران
در قله های پستانهایم
پرواز میکنند!
اکنون میان پیله لبهایم
پروانه های بوسه در اندیشه گریز فرو رفته اند!
اکنون
محراب جسم من
آماده عبادت عشق است...
با من رجوع کن!
من ناتوانم از گفتن
زیرا که دوستت میدارم!
زیرا که دوستت میدارم حرفیست
که از جهان بیهودگی ها
و کهنه ها و مکرر ها می آید
با من رجوع کن!


شاید که عشق من
گهواره تولد" عیسای" دیگری باشد..!
دیدگاه ها (۲)

من بودم که سرانجام، او را کنار خود نشاندم،من بودم که دستش را...

اگر بنا بود تمامِ آدمهای رویِ زمیناز ابتدای خلقت تا آخرین رو...

وقتی تو نیستیشادی کلام نامفهومی استو دوستت می دارم رازی استک...

اگه به هم نمی رسیمتو با تمامِ من برو ....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط