به قول خودش صد تا دوست دختر سانتال مانتال داشت

به قول خودش صد تا دوست دختر سانتال مانتال داشت !


مادرش اصرار داشت زن بگیره ، بلاخره هم قانعش کرد !



مامانش هم شروع کرده بود به خواستگاری رفتن ولی هر جایی یه



مشکلی بود و نمیشد !



یه روز نشستیم گفتیم ای بابا چی شد پس کی زن میگیری ؟!



خندید گفت چه می دونم بابا زن گرفتن به ما نیومده !



گفتیم بابا تو که این همه دوست دختر داری یکی از همینا . . .



وسط حرفم پرید گفت نه دیگه نشد ! من زن نجیب می خوام !



نه این عروسکا که هر روز اسباب بازی یه نفر میشن . . .
دیدگاه ها (۲)

دختر سیبی ست که باید از درخت سربلندی چیده شود نه در پای علف ...

بشنو از چادر که در توصیف زن تار و پودش با تو می گوید سخن تار...

شما جنس مرغوب را در کادو می پیچید، روی تلویزیون پارچه می اند...

وقتی مشکی مد باشه خوبهوقتی رنگ مانتو شلوار باشه خوبهوقتی رنگ...

فیک وسپریا 1

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط