Part

Part: ۷
_______________________________
پدر: هیچی همینجوری خیلی مرد خوبیه
ات:چشم
پدر:خب کاری نداری؟
ات:نه خدافظ
پدر:خدافظ

(پایان تماس )

ات" اونقدرا هم که فکر میکردم آدم بدی نیست یعنی واقعا عاشقش شدم؟ نمیدونم منی که اینقد ازش متنفر بودم چجوری خب الانم معلوم نیس عاشقشم یا نه یعنی من با یه رابطه جنسی عاشق مردی شدم که ازش متنفر بودم  . نمیدونم عاشقش باشم یا ازش متنفر یاشم عشق یا نفرت؟

ات همینجوری داشت باخودش. فکر می‌کرد که یهو صدای در اومد و خدمتکار با یه سینی غذا اومد داخل و غذا هارو گذاشت و داشت میرفت که ات صداش زد

ات:صبر کن
*:بله خانم
ات:اینو خودت درست کردی؟
*:نه
ات:پس کی درست کرده
*:آقای جئون
ات: ... باشه ممنون
*:خواهش میکنم

ات" نمیدونستم از این مهارت ها هم بلده ولی اون از کجا فهمید غذای مورد علاقه ی من جاجامیونگه؟ ... یکم برداشتم خوردم خیلی خوشمزه بود واقعا آدم رومانتیکیه
...
لونا:حالا چیکار کنیم براش گردنبد صد میلیونی خریده تازه امروز داست براش غذا درست می‌کرد
هایجین: این دختره ی هرزه پسرمو چیز خور کرده

لونا " سرمو چرخوندم دیدم یه پسره تو حیاط

لونا:مامان این کیه
هایجین: نمیدونم
لونا: برو اون پسره. رو بیار اینجا
&:چشم

آوردنش و نشست

هایجین: تو این جا چیکار میکنی کی هستی اسمت چیه؟
سوهو: من سوهو هستم نامزد ات اومدم دنبال ات
هایجین و لونا: نامزد؟...
_______________________________
ادامه دارد...
_______________________________
دیدگاه ها (۹)

Part: ۸______________________________هایجین:پس این دختره نام...

part:9__________________________________جونگکوک ات زو چسبوند...

Part:۶_______________________________(صبح)ات" صبح با دستی رو...

part:5____________________________صدای دست جیغ تو سالن بلند ...

پارت ۴۰پادشاه به سمت یه پرده میزه و اونو کنار میزنه و همه یه...

(رمان جیمین )

جیمین فیک زندگی پارت ۶۷#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط