دکتر چهل وپنج روز بهش استراحت داده بود آوردیمش خونه


دکتر چهل وپنج روز بهش استراحت داده بود. آوردیمش خونه.
عصر نشده، گفت: "بابا! من حوصله‌م سر رفته."
گفتم: "چی کار کنم بابا؟"
گفت: "منو ببر سپاه، بچه‌ها رو ببینم."
بردمش. تا ده شب خبری نشد ازش. ساعت ده تلفن کرد، گفت: "من اهوازم. بی زحمت داروها مو بدید یکی برام بیاره!"

#شهید_حسین_خرازی
#خاکیان_خدایی
دیدگاه ها (۱)

#شهید_نادرمهدوی به عنوان فرمانده ناوگروه دریایی ذوالفقار، از...

#خبر🔹️پرچم سرخ «یالثارات‌الحسین» همزمان با آغاز ماه ربیع‌الا...

سلامی بی جواب از جانب خوباننمی ماند ...#خاکیان_خدایی

یاد سهراب بخیرگفته بودقایقے خواهم ساخت،خواهم انداخت به آب،دو...

خون آشام عزیز (63)

P7🍯یک ماه بعد//writer: در خونه باز شد و جیمین با چشمای که به...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط