frozen hearts

frozen hearts
پارت 17
ویو چان
خیلی وقت بود چانگبین رو ندیده بودم خیلی جذاب شده ولی به همون کیوتی قبله واقعا حیف اون روز جرعت نکردم رو حرف پدرم حرف بیارم و بگم عاشق چانگبین ام.
چان: چانگبین گرایش تو چیه؟
چانگبین :( با خجالت ) چرا میپرسی؟
چان: همین طوری. یه پسری میشناسم که عاشق تو برای همین پرسیدم.
چانگبین : ( باتعجب ) عاشق من؟!
چان : اره.
چانگبین به فکر فرو رفت و بعد هم خیلی سرخ شد .
چانگبین: ( با خجالت ) شاید قبولش کنم.
انگار توی دلم عروسی چی شنیدم؟ روی پسرا گرایش داره؟ خب خیالم از این راحت شد. چان پر رو نشو اون همیشه تو ضایع میکنه و میگه زیادی شلوغی پس تو دوست نداره. ممنونم صدا درونی باید همیشه من نابود کنی. خواهش میکنم من فقط واقعیت کوبیدم توی صورتت. مردم صدا درون داره من صدا درون دارم. توی بحث با صدا درونم بودم که با صدا چانگبین به خودم اومدم.
چانگبین: چان خوبی ؟
چان: بله! اره اره خوبم.
چانگبین: واقعا ؟ مطمعنی؟
چان : اره.
چانگبین رو به روی من وایساده بود یه سگ اومد وبه چانگبین برخورد کرد من و اون هم که انتظار نداشتیم افتادیم. چانگبین روی من بودو لباش به لبام خورد و برای اولین بار لبا مثل عسل اون تونستم مزه کنم. چانگبین تا متوجه شد اومد از روم بلند شه که من دستام دور کمرش حلقه کردم و به بوسیدنش ادامه دادم. اون اول متعجب بود ولی بعد شروع به همراهی کرد و بوسه عمیقی ازش گرفتم. توی همین حالت بودیم که صدا باز شدن در شنیدم. با شنیدن این صدا بی اختیار پا به فرار گذاشتیم و به باغ رفتیم. هر دو نفس نفس میزدیم.
چان( نفس نفس زنان): چانگ.. بین.. می... شه.. مال... من.. شی.!؟
چانگبین( نفس نفس زنان): با کاری که تو کردی چاری دارم؟.
ویو چانگبین
واقعا عاشقشم ولی نکنه نخوادتم ؟ نکنه فقط از طعم لبم خوشش اومده؟ ولی واقعا من بوسید چان عشق من واقعا بوسیدتم؟ خدایا این که خواب نیست لطفا نباشه.
چان( با لحن مظلوم ): ولی من واقعا عاشقتم فرشته عضله ای من.
چانگبین: ( با خجالت): منم.
چان باور نمیکرد چی شنیده. اول شکه بود و بعدش مثل بچه ها بالا و پایین پرید و بعد من بغل کرد و توی هوا چرخوند . من کل مدت می خندیدنم. بعد من زمین گذاشت .
چان( باذوق ): بیب خیلی دیوونه اتم خیلی خواستنی خیلی عاشقتم.
چانگبین( باخنده ): باشه ددی. باشه.
توی همین حالت بودیم و با هم میخندیدم که هیون و فلیکس رو دیدیم . اونا هم ما رو با تعجب نگاه میکردم و به سمتمون میومدن.
هیون( با لبخند شیطانی):اینجا چه خبره؟
فلیکس ( با لبخند شیطانی ): به چی میخندید؟
چان اومد موضوع بگه که با دستم مانع شدم.
چانگبین:اممم شما چرا اینجایید؟
هیون: ما اومدیم قدم بزنیم.
چان : ما هم برای همین اومدیم.
فلیکس: ددروغگو. و دورغ بلد نیستی.
دیدگاه ها (۳)

frozen hearts پارت18ویو چانوای احساس می...

frozen hearts پارت 19 ویو هان با نگ...

frozen hearts پارت 16 ویو هیون با تاب...

frozen hearts پارت 15 ویو هیون...

حرکت مورد علاقم👀🔥🔥هی آقا پلیس ورژن اعضا❤️🤍هیون جذابه👀🎀سونگمی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط