نیست از هیچ طرف راه برون شد زشبم

...
نیست از هیچ طرف راه برون شد زشبم
زلف افشان تو گردیده حصارم چه کنم؟
 
از ازل ایل و تبارم همه عاشق بودند
سخت دلبسته ی این ایل و تبارم چه کنم؟
 
من کزین فاصله غارت شده ی چشم تو ام
چون به دیدار تو افتد سر و کارم چه کنم؟
 
یک به یک با مژه هایت دل من مشغول است
میله های قفسم را نشمارم چه کنم؟
 
#سیدحسن_حسینی
#گل #زنبق
#زلف #افشان #حصار #طرف #راه #برون #شب #ازل #ایل #تبار #عاشق #سخت #دلبسته #فاصله #غارت #چشم #دیدار #سر_و_کار #مژه #دل #مشغول #میله #قفس #شمارش #گلفروشی_محله #تابستان #شهریور
#flowers
#flower
دیدگاه ها (۰)

...من با غزلی قانعم و با غزلی شادتا باد ز دنیای شما قسمتم ای...

...دل من یه روز به دریا زد و رفتپشت پا به رسم دنـیا زد و رفـ...

...در شهر انتظار...رُخم،ماتِ شاهِ توست!یک آسمان و هفــــت طـ...

...هرچند که در کوی تو مسکین و فقیریمرخشنده و بخشنده چو خورشی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط