طعمخون

#طعم_خون
PT:10

*هیونجین ویو*
بنظر میومد که دوست داره پیشم بمونه... با این حال احساس میکنم که از احساساتم مطمئن نیستم... نمیخوام طوری بنظر بیاد انگار بازیش میدم ولی بازم صبر میکنم ببینم چی میشه...

+هیون. چیشد که تصمیم گرفتی درس بخونی؟

_مدرسه جای شلوغیه. واسه همین تصمیم گرفتم بیام اونجا. هر ماه یه سری از قلدرا کشته میشدن پلیس داره پیگیری میکنه

+و... تو کشتیشون؟

_هوم. فک نمیکنم به شاگرد مظلومی مثل من شک کنن. چون وقتی واسه کسی قلدری میشه محل نمیدم ولی بعدا میکشمشون

+اوووو پس تو ام کارتو بلدی ها

_فک کردی این همه مدت چجوری اون دختره ی عوضی رو تحمل کردم؟

+همون که میگفت دوسش داری؟

_هوم همون عوضی

+لبخند) اگر من... یه جرم سنگین بکنم. منو میکشی؟

_شاید برای تو فرق کنه

+شاید؟

_نمیدونم. چطور..؟

+هیچی همینجوری. میخوام ببینم واکنشت چیه

_عاا بدم میاد از این تستا...

+ببخشید

*ا.ت ویو*
حس بدی نسبت به قضیه ی پلیس داشتم... اگر بگیرنش مشخص میشه خون آشامه و اتفاق خوبی براش نمیوفته...

_چرا انقدر تو فکری؟

+میترسم... از اینکه پلیس پیدات کنه و بفهمن ومپایری...

_نترس. چیزی نمیشه

+مطمئنی؟

_اوهوم

یهو در وا شد .

پایان پارت ۱۰🍈
دیدگاه ها (۰)

#طعم_خون PT:11در باز شد و یه پلیس اومد تو خونه و تفنگشو سمت ...

#طعم_خون PT:12محکم بغلش کردم و اشک میریختم... _ببخشید... که ...

عشق_اجباری PT.۱۸جونگ کوک : هِلو مستر هوانگ هیونجین:مرتیکه ای...

#طعم_خون PT:9*ا.ت ویو*دستمو رو پایین کمرش گذاشتم و صورتمو دم...

ارباب مرگبار من: پارت ۱میسو یا همون ات: ۱۹ سالمه قدم ۱۶۸ باب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط