چه با وقار از آن ازدحام بر می گشت

چه با وقار از آن ازدحام بر می گشت

نبرد تن به تنش شد تمام بر می گشت

عموی کوچک سادات حاجی عشق است

ز طوف صاحب بیت الحرام بر می گشت

دو تا حرم که در آغوش یکدگر بودند

امامزاده به دوش امام بر می گشت

چه می شد اینکه به او قدری آب می دادند

که طفلکی به حرم تشنه کام بر می گشت

سه شعبه آمد و بخت رباب برگرداند

پدر خجل شده سمت خیام بر می گشت

دوباره یک دو قدم سوی معرکه می رفت

دوباره سوی حرم یک دو گام بر می گشت

چه می شد اینکه دعای رباب را بخرند

که تیر آمده با احترام بر می گشت

سرش به سینۀ بابا، تنش به زیر عبا

چه با وقار از آن ازدحام بر می گشت
@akhare_zaman
دیدگاه ها (۱)

بالا نشسته است که پیغمبرش کنند کوچک ترین امام همین منبرش کنن...

از هُرم عطش اگر چه بی تاب شدهبا زمزمۀ سه شعبه ای خواب شدهتصو...

من از این داغِ نفس گیر چه باید بکنمدر غـمِ غربـتِ تقدیر چـه ...

"هَل من مُعین..." شنیدی و ابیات ناب رادادی به شیوه ی خودت آخ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط