چقدر دلم برایت تنگ شده است

‍ چقدر دلم برایت تنگ شده است
کاش می توانستم عکس تو را نقاشی
کنم
یادم نیست رنگ چشمانت را
یادم نیست گوشه لبهایت خنده را زندانی میکردی
یادم نیست عمق نگاه مهربانت را
یادم نیست موهایت را به کدامین سمت
شانه می کردی
اما
یادم هست وقتی گریه می کردی شانه هایت می لرزید
و دانه درشت اشک روی صورتت می لغزید
یادم هست وقتی دستانت را می گرفتم
ارام می شدم
یادم نیست چقدر دوستت داشتم
اما
میدانم بعد از رفتن تو
یادم هست هرگز کسی را دوست نداشتم
یادم هست
که تو ذره ذره مرا با خودت بردی تا
یادم نباشد
چقدر بی تو بودن سخت و سخت و سخت است
دیدگاه ها (۸)

از بس شبیه شمع چکیدم دلم گرفت...از بس دویدم و نرسیدم دلم گرف...

به من آهسته میگوید که من شمعم تو پروانهبیا امشب کنارم باش که...

‌شانه هایم مال تو شب گریه هایت مال مننغمـه ی زیبـــا و طنّــ...

دنیایِ من با "تو"خیلی بزرگتر ازصفحهٔ این گوشی بود!آواره مجاز...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

★Halloween surprise......#جونگین #استری_کیدزدر حال اماده شدن...

داستان نویسی پارت ۸ ---فصل ۲۶: نبرد در تالار فراموشیسایه‌ها ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط