محرم

#محرم
🔷 السَّلامُ عَلَیْکَ یاعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ... 🔷


آب ، در خیمه نبود و از خجالت آب شد
یک پدر که از ترکهای لبی بیتاب شد
بدرقه میکرد ، اکبر را دو چشمی اشکبار
کاسه کاسه اشکِ بابا ، پشت او سیلاب شد
روشنایی تمام خیمه ها ، خورشید رفت
روز خیمه ، شب ، بدون تابش مهتاب شد
او خرامان میرود ، ارباب هم دامن کشان
بر محاسن دستهای حضرت ارباب شد
رفت سوی ابن ملجمها علیّ کربلا
پیکرش بهر سجود نیزها ، محراب شد
یوسف خیمه رود سوی دیار گرگها
بوی خون آمد ، دهان گرگها پرآب شد
تشنه ی خونند اینان ، تشنه ی کشتار هم
گله گله گرگ ، از خون علی سیراب شد
بغض حیدر داشتند و بغض نام مرتضی
نیزه هایی که به سوی این علی پرتاب شد
ریز ریزش میکند ، هر کس که می آید جلو
پیکرش بازیچه ی یک لشکر قصاب شد
اکبری که آمده میدان ، دگر اصغر شده
تکه تکه پیکرش ، بین عبایی قاب شد
😔 😔 😔 😔 😔 😔 😔 😔 😔 😔 😔 😔
دیدگاه ها (۲)

#محرمز دستم‌ می‌ روی‌ اما صدایم‌ در نمی‌آیددلم‌ میسوزد و کار...

#محرم#شب_هشتم_محرم #حضرت_علی_اکبربه پیش چشم پدر ناگهان پسر ا...

#محرم#حضرت_علی_اکبر_ع 😔 به هر زخم تنت تصویر لبخند خدا دیدم😔 ...

#محرمچون تو ای لاله در این دشت گلی پرپر نیستو از این پیر جوا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط