خواهر محترم روزیتا مثلا میخواستم لباسش سبک دوما بشه
_________________________________________
نام:رین
سن:حدود۶۰۰سن انسانی:۲۹
شیپ:ندارد
رده:کیزوکی
شیپ فرند:اگر نمیخورین منو دوما
علایق:خون،ناکیمه،داکی،گیوتارو،اکازا
تنفرات:موزان(اگر مجبور نبود ازش اطاعت نمیکرد)،شیطان کش ها،اوبایاشیکی
هنر خونی:گل خونی قوطه ور
۱-وقتی از هنر خونیش استفاده میکنه
ترکیبی از بوی گل و خون پخش میشه
۲-حریف کم کم احساس خفگی میکنه و
بیهوش میشه
۳-ایشون میخورتش
خانواده،روزیتا (خواهر کوچک) زنده،آیرین(مادر)مرده،شینامی(پدر)مرده،
زندگی نامه:
رین در کنار خانوادش شاد زندگی میکرد یشب که مادرش بهش گفت بره از برکه آب بیاره و اونم قبول کرد
اون رفت و آب از برکه پر کرد تو راه با یه مرد عجیب(موزان)روبه رو میشه موزان زخمیش میکنه و فکر میکنه اون مرده پس میره بعد چند دقیقه رین بهوش میاد(شیطان شده)زخماش ترمیم میشه و با تلو تلو خوردن به سمت خونه میره وقتی میرسه خونه به مادر و پدرش حمله میکنه و اونا رو میکشه اما تا به خودش میاد متوجه میشه خانوادشو کشته اون فرار میکنه چند وقتی سر گردون بود و آدم های مختلفو میخورد(بیشتر بچه هارو چون فکر میکنه چون جون ترن خوشمزه ترن)و چند سالی گذشت و کیزوکی شد و تو قلعه بینهایت کنار خواهرش مرد
چند تایی فکت:
رین بیشتر خاطراتش موندن مثلا مادر پدر و خواهرش رو یادشه،از حیونا متفره
ملیت:ژاپن،روسیه(مادر روسی و پدر ژاپنی)
زحمت کشیدم پس اد استوری کن لایک کن و نظرتو بگو
نام:رین
سن:حدود۶۰۰سن انسانی:۲۹
شیپ:ندارد
رده:کیزوکی
شیپ فرند:اگر نمیخورین منو دوما
علایق:خون،ناکیمه،داکی،گیوتارو،اکازا
تنفرات:موزان(اگر مجبور نبود ازش اطاعت نمیکرد)،شیطان کش ها،اوبایاشیکی
هنر خونی:گل خونی قوطه ور
۱-وقتی از هنر خونیش استفاده میکنه
ترکیبی از بوی گل و خون پخش میشه
۲-حریف کم کم احساس خفگی میکنه و
بیهوش میشه
۳-ایشون میخورتش
خانواده،روزیتا (خواهر کوچک) زنده،آیرین(مادر)مرده،شینامی(پدر)مرده،
زندگی نامه:
رین در کنار خانوادش شاد زندگی میکرد یشب که مادرش بهش گفت بره از برکه آب بیاره و اونم قبول کرد
اون رفت و آب از برکه پر کرد تو راه با یه مرد عجیب(موزان)روبه رو میشه موزان زخمیش میکنه و فکر میکنه اون مرده پس میره بعد چند دقیقه رین بهوش میاد(شیطان شده)زخماش ترمیم میشه و با تلو تلو خوردن به سمت خونه میره وقتی میرسه خونه به مادر و پدرش حمله میکنه و اونا رو میکشه اما تا به خودش میاد متوجه میشه خانوادشو کشته اون فرار میکنه چند وقتی سر گردون بود و آدم های مختلفو میخورد(بیشتر بچه هارو چون فکر میکنه چون جون ترن خوشمزه ترن)و چند سالی گذشت و کیزوکی شد و تو قلعه بینهایت کنار خواهرش مرد
چند تایی فکت:
رین بیشتر خاطراتش موندن مثلا مادر پدر و خواهرش رو یادشه،از حیونا متفره
ملیت:ژاپن،روسیه(مادر روسی و پدر ژاپنی)
زحمت کشیدم پس اد استوری کن لایک کن و نظرتو بگو
- ۳.۸k
- ۲۷ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط