به سایه ام نگاه کردم

به سایـه ام نـگاه کردم
دست به کمر ایستاده بود‏!‏
طاقت نـیاوردم
گفتم تو هم از پـشـت خـنجـر بـزن‏!‏
گفت:
خـنجر نـیـست... پـیر شدم
سـال هـاسـت دنـبالت دویـدم
دیدگاه ها (۲)

.

.

.

.

ظهور ازدواج )( فصل سوم ) پارت ۴۹۳ دستش رو روی نیم رخم گذاشت ...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۶

ظهور ازدواج )( فصل سوم ) پارت ۴۴۴ حدود ۱۰نفر آدم زن و مرد که...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط