سهپارتی یونجون
سهپارتی یونجون
#درخواستی
P³
قرص رو خوردی و کیسه رو روی شکمت گذاشتی....همینطور که قهوه میخوردی به حرفای یونجون فکر میکردی...
+بعد برادرم اون اولین نفره
گونه هات سرخ شد و سرت رو زیر بالشت پنهان کردی.....
+وای من چمه(خنده)
☆فلش بک ۱۲ ساعت قبل☆
خوابت برده بود......
یونجون اومد داخل اتاق....
به ملافه خونی نگاه کرد.....
کف زمین هم خون بود....
-معذرت میخوام....متاسفم که مجبورم اینکارو باهات انجام بدم
-منو ببخش
+ل....لطفا
-بیداری؟
+یونجون لطفا....لطفا (گریه)
-ا.ت؟!
-منو ببخش متاسفم(گریه)
توی خواب داشتی صحبت میکردی....
داشتی کابوس میدیدی...
+لطفا ولم کن(گریه)
-من باهات چیکار کردم؟
دستش رو روی سرت کشید و موهات رو نوازش کرد.....
همینطور به نوازش کردن موهات ادامه داد....
آروم تر شدی.....
یکم چرخیدی و دستت از زیر پتو اومد بیرون....
بازو هات رو دید.....
جای زخم و کبودی....
-برات جبران میکنم قول میدم کاری کنم منو ببخشی
☆زمان حال☆
یونجون رفت بیرون.....
۲ ساعت بعد با یه عالمه وسیله برگشت....
+اینا....اینا چین؟
-صبر کن.....
دسته گل بزرگی بهت داد.....
+این چیه؟
-گل
+میدونم گله برای چیه؟
-شاید برای معذرت خواهی
+معذرت خواهی؟
-همه اینا خوراکی های مورد علاقهات ان متاسفم خیلی بهت بدی کردی، اگر اجازه بدی جبرانش کن.....
پا شدی و لب هاش رو بوسیدی
سریع ولش کردی و سرت رو انداختی پایین
+ببخشی....
ایندفعه اون شروع کرد
بعد ۱ مین جدا شدید....
-حالا بیا اینا رو بخوریم
+باشه
روی مبل نشستید و تلوزیون رو روشن کردید ....
در آغوش هم تا خود شب خوراکی خورید و فیلم دیدید....
و این آغاز زیبایی های زندگی برای تو و همسرت بود
پایان
#درخواستی
P³
قرص رو خوردی و کیسه رو روی شکمت گذاشتی....همینطور که قهوه میخوردی به حرفای یونجون فکر میکردی...
+بعد برادرم اون اولین نفره
گونه هات سرخ شد و سرت رو زیر بالشت پنهان کردی.....
+وای من چمه(خنده)
☆فلش بک ۱۲ ساعت قبل☆
خوابت برده بود......
یونجون اومد داخل اتاق....
به ملافه خونی نگاه کرد.....
کف زمین هم خون بود....
-معذرت میخوام....متاسفم که مجبورم اینکارو باهات انجام بدم
-منو ببخش
+ل....لطفا
-بیداری؟
+یونجون لطفا....لطفا (گریه)
-ا.ت؟!
-منو ببخش متاسفم(گریه)
توی خواب داشتی صحبت میکردی....
داشتی کابوس میدیدی...
+لطفا ولم کن(گریه)
-من باهات چیکار کردم؟
دستش رو روی سرت کشید و موهات رو نوازش کرد.....
همینطور به نوازش کردن موهات ادامه داد....
آروم تر شدی.....
یکم چرخیدی و دستت از زیر پتو اومد بیرون....
بازو هات رو دید.....
جای زخم و کبودی....
-برات جبران میکنم قول میدم کاری کنم منو ببخشی
☆زمان حال☆
یونجون رفت بیرون.....
۲ ساعت بعد با یه عالمه وسیله برگشت....
+اینا....اینا چین؟
-صبر کن.....
دسته گل بزرگی بهت داد.....
+این چیه؟
-گل
+میدونم گله برای چیه؟
-شاید برای معذرت خواهی
+معذرت خواهی؟
-همه اینا خوراکی های مورد علاقهات ان متاسفم خیلی بهت بدی کردی، اگر اجازه بدی جبرانش کن.....
پا شدی و لب هاش رو بوسیدی
سریع ولش کردی و سرت رو انداختی پایین
+ببخشی....
ایندفعه اون شروع کرد
بعد ۱ مین جدا شدید....
-حالا بیا اینا رو بخوریم
+باشه
روی مبل نشستید و تلوزیون رو روشن کردید ....
در آغوش هم تا خود شب خوراکی خورید و فیلم دیدید....
و این آغاز زیبایی های زندگی برای تو و همسرت بود
پایان
- ۴.۵k
- ۲۶ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط