p
"𝗠𝘆 𝗵𝗲𝗮𝗿𝘁, 𝗼𝘂𝗿 𝗲𝘆𝗲𝘀"
'p²⁶'
آلیس بدون در زدن وارد شد
"صبح بخیر":Alice
جونگکوک چشمهاش رو از روی لپتاپ برنداشت.
"دوباره در نزدی":kook
آلیس با قدمهای آروم آروم نزدیک جئون شد و همون طور گفت:
"به عنوان دوست دختر... فکر نمیکنم نیازی به در زدن داشته باشم!":Alice
جونگکوک از پشت عینکش به آلیس نگاه کرد. عینکش رو برداشت، روی میز گذاشت و دستهاش رو به هم قفل کرد.
"درست فکر میکنی!":kook
آلیس چشمهاش گشاد شدن. انگار که انتظار این جواب رو نداشت.
"ا اه... خب راستش...":Alice
"چرا نمیشینی؟":kook
آلیس با انگشتهاش ور رفت. به جونگکوک نگاه کرد و گفت:
"بشینم؟":Alice
"خوشحال میشم":kook
آلیس خندید.
"اه نه. بهتره برم. اینجا بمونم کاری از دستم برنمیاد":Alice
"چرا!! اینجا بمونی انرژیم رو شارژ میکنی":kook
آلیس خندید و به جونگکوک نزدیک شد. یقه لباس جونگکوک رو درست کرد و گفت:
"کمتر زبون بریز. کارت رو بکن":Alice
"هرچی تو بگی":kook
______
@kimjenniee
تولدت مبارک
'p²⁶'
آلیس بدون در زدن وارد شد
"صبح بخیر":Alice
جونگکوک چشمهاش رو از روی لپتاپ برنداشت.
"دوباره در نزدی":kook
آلیس با قدمهای آروم آروم نزدیک جئون شد و همون طور گفت:
"به عنوان دوست دختر... فکر نمیکنم نیازی به در زدن داشته باشم!":Alice
جونگکوک از پشت عینکش به آلیس نگاه کرد. عینکش رو برداشت، روی میز گذاشت و دستهاش رو به هم قفل کرد.
"درست فکر میکنی!":kook
آلیس چشمهاش گشاد شدن. انگار که انتظار این جواب رو نداشت.
"ا اه... خب راستش...":Alice
"چرا نمیشینی؟":kook
آلیس با انگشتهاش ور رفت. به جونگکوک نگاه کرد و گفت:
"بشینم؟":Alice
"خوشحال میشم":kook
آلیس خندید.
"اه نه. بهتره برم. اینجا بمونم کاری از دستم برنمیاد":Alice
"چرا!! اینجا بمونی انرژیم رو شارژ میکنی":kook
آلیس خندید و به جونگکوک نزدیک شد. یقه لباس جونگکوک رو درست کرد و گفت:
"کمتر زبون بریز. کارت رو بکن":Alice
"هرچی تو بگی":kook
______
@kimjenniee
تولدت مبارک
- ۶.۸k
- ۰۱ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط