نیمه شب آمد خیالت نیمه جانم را گرفت

نیمه شب آمد خیالت، نیمه جانم را گرفت

ابر دلتنگی دوباره آسمانم را گرفت

تا دلم در کوی دلتنگی برایت میسرود

لکنتی امد زبان بی زبانم را گرفت

درمیان خاطراتت در وداع آخرین

قطره قطره اشک آمد دیدگانم را گرفت

عمر من سر میرود باحسرت آغوش تو

با نبودت مهربان دنیا امانم را گرفت

زندگی بامن چه بازیهای پنهانی نکرد

بس که تابم داد صبر آستانم را گرفت

تا سفر رفتی،گناه غم میان باورم

دینم و ایمانم ویکسرجهانم را گرفت

شانه های مهربانت را بیاور خوب من

گریه های لعنتی تاب و توانم را گرفت


#F


@,,,,D
دیدگاه ها (۷)

خیـــلی کم گذاشتی...خیـــلی نبودی...مــــــــــــن امـــــــ...

چه در دل ِ منچه در سر تومن از تو ‌رسیدم به باور ِ توتو بودی ...

منم اسیر و پریشان ز یار خود محروم. ...

مهربان ترین سلام ها را...از اینجا که منم...تا دور ترین نقطه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط