ناز چشم تو اگر قیمت صدها جان بود
ناز چَشم تو اگر قیمت صدها جان بود
زخم های دلِ محزون مرا درمان بود
می روی ، روح جدا می شود از تن ، امّا
نیست باکی که جهان بی تو مرا زندان بود
پس فرستاد نگاهت دل بی صاحب را
چند روزی فقط او نزد شما مهمان بود
سرخوش و مست و خرامان همه جا می گردی
سهمم از عشق تو درد و غم بی پایان بود
نشده باور دل اینکه شکستی پیمان
گرچه پیمان شکنی در نظرت آسان بود
زخم های دلِ محزون مرا درمان بود
می روی ، روح جدا می شود از تن ، امّا
نیست باکی که جهان بی تو مرا زندان بود
پس فرستاد نگاهت دل بی صاحب را
چند روزی فقط او نزد شما مهمان بود
سرخوش و مست و خرامان همه جا می گردی
سهمم از عشق تو درد و غم بی پایان بود
نشده باور دل اینکه شکستی پیمان
گرچه پیمان شکنی در نظرت آسان بود
- ۴.۳k
- ۱۹ شهریور ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط