شبی از پشت دیوار بلند عشق

شبی از پشت دیوار بلند عشق،
من یاد خدا کردم...
به یاد آرزوهایم، خدا را از ته قلبم صدا کردم...
چه شیرین بود...
چه زیبا شد...
چه مهتابی...
زمانی که دلم را با خدایم آشنا کردم،
به او گفتم چه میخواهم،
به او گفتم که زیبایی،
ندایی آمد و دل را پر از نور ندا کردم.
خدا بود...
و دلم بود...
و دنیایی پر از ناله،
که من این زندگی را روی عشق او بنا کردم...

پ.ن: مرسی از حمایتتون دوستان عزیزم :) لبخند فراموش نشه...
دیدگاه ها (۴)

#chamran_street_shiraz

#my_beauty_girl

بی خیال نداشته هایت،بی خیال دلتنگی هایت،بی خیال هرچه که خیال...

✦ نیایش شبانگاهی ✦خدای مهربانم…شبی دیگر از راه رسید و من، خس...

ظهور ازدواج )( پارت ۳۵۳ فصل ۳ )تو اغوش شوهر من..به زحمت سي...

راستی دیشب دوباره مست و تنها بی قرارسر درآوردم از آن کوچه از...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط