از جهانت بگذر و بگذار و همراهم بیا

.
از جهانت بگذر و بگذار و همراهم بیا
شعرهایت را فقط بردار و همراهم بیا

پشت سر آتش به پا کن تا بسوزد هر چه هست
ها ! بکش کبریت بر انبار و همراهم بیا

خاطرات سالهایت را کنار دیگران
هم به دست دیگران بسپار و همراهم بیا

راهمان دور است و ناهموار،تصمیمی بگیر
بگذر از این شک لاکردار و همراهم بیا

بگذر از آنان که می خواهند از من بگذری
دیگران را , دیگران بشمار و همراهم , بیا

من از این تکرار بی پایان عبورت می دهم
پا به جای پای من بگذار و همراهم بیا

سالها دیوار آدمها سر ما را شکست
عشق من بگذر از این دیوار همراهم بیا

اینهمه از اشتیاقم , شانه خالی کرده ای
گوش کن , حرف مرا , این بار همراهم بیا
دیدگاه ها (۲)

میان دفتر شعرم ،......... مرا گم کردی و رفتی نوشتم بی" تـو" ...

.....گابریل گارسیا مارکز هنگامی که به سرطان لنفاوی مبتلا بود...

.آدم‌ها ذرّه ذرّه محو می‌‌شوند،آرام.. بی‌ صدا.. و تدریجی‌......

... هر چه کردی به دلم ، ... باز تو را بخشیدم با زبان زخم زدی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط