این قدر عشق تو را در سر ندارد هیچکس

این قَدَر عشق تو را در سر ندارد هیچکس
دوستت دارم، ولی باور ندارد هیچکس
بارها با یک نگاه سرد تو من مرده‌ام
مثل تو، در چشم خود خنجر ندارد هیچکس
غیر بادی که شبانه می‌وزد از کوچه‌ات
عطر آغوش تو را دیگر ندارد هیچکس
مانده فکرم توی فردایی که در آن نیستی
قدر من افکار زجرآور ندارد هیچکس
دیدنی‌تر می‌شوم تا به جنونم می‌بری
این چنین دیوانه‌ای محشر ندارد هیچکس
کاش می‌شد چون تویی را دیگران هم داشتند!
بگذریم... اصلأ همان بهتر ندارد هیچکس
دیدگاه ها (۵)

عشوه کردن که خودش شیطنت هر یار است عشوه هایی که تو داری همه ...

دیدی چقدر ساده دل از من برید و رفت؟چشمانِ خیس و ملتمسم را ند...

بهتر از هرکس تو میدانی که بیمارم بیاای که بی مهرو وفایی دوست...

عریان شدیّ و عطر علف زدشب یکِّه خورد و ماه ،کَلَف زدتا صبح م...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط