رئیس جذاب من
[ رئیس جذاب من ]
♡پارت ۱۳ ♡
–خوبه به موقع رسیدم
&راستی دختره کو
–نیاوردمش
&چرا
–نیازی بهش نیست خودم میتونم باهاشون حرف بزنم
&ولی قرار بود اونو بفرستیم جلو تا اگه کلکی در کار بود جون خودمون رو به خطر نندازیم
–گفتم نیازی بهش نیست*عصبانی*
&باشه...حالاچرا عصبانی میشی..
–بریم
&باشه
...........................................
*چند ساعت بعد*
ویو جونگ کوک
لعنتی اون پلیسای فا---کی از کدوم گوری اومدن....اه.. تهیونگ هم بدجور زخمی شده ....نمیتونم ببرمش بیمارستان و همین جور داره خون ریزی بیشتر میشه.....نه.نه..نمیتونم این کارو بکنم.....ولی وضعیت تهیونگ خیلی وخیمه....چاره ای ندارم باید این کارو بکنم
ویو ات
توی خونه نشسته بودم و داشتم اخبار میدیم
مجری اخبار:امروز مورخ.../...../....دو تیم مافیایی در شهر بوسان باهم دیدار داشتند که خوشبختانه به موقع نیرو های پلیس از راه رسیدن و یه طرف معامله رو دستگیر کردن ولی متاسفانه یک طرف معامله فرار کرد ولی یک نفر ارثز تیم آنها بد جور زخمی شده از شهروندان تقاضا دا یم که اگر مورد مشکوکی دیدین سریعا مارو در جریان بزارید.........
که یهو در خونه زده شد و ات بلند شد بره درو باز کنه که دید جیهوپه
~ات...خوبی...
+آ.آره خوبم...چطور
~اوففف..یادت رفته قرار بود امروز با جونگ کوک بری بوسان
+ها..چی..اما چرا جونگ کوک به من چیزی نگفت
~اشکال نداره.....حالا که خوبی من میرم
+باشه
جیهوپ رفت که همون موقع به گوشی ات پیغام اومد
ویو ات
توی پیام نوشته بود که به کمک احتیاج داره و یه آدرس نوشته بود که مال اطراف بوسان بود و گفته بود فوری با جعبه کمک های اولیه و تأکید کرده بود تنها برم همچنین ادعا کرده بود جونگ کوکه
باید اعتماد میکردم یا نه......باید میرفتم؟؟؟
ترجیح بود دلو زدم به دریا سریع به سمت آدرس توی پیام رفتم
حدودا کمتر از ۳ ساعت رسیدم به آدرس داشتم اطرافو نگاه میگردم توی پیام گفته بود به سمت دره ی بین کوه ها برم با اینکه یه کمی میترسیدم ولی رفتم که......
ادامه دارد..........
♡پارت ۱۳ ♡
–خوبه به موقع رسیدم
&راستی دختره کو
–نیاوردمش
&چرا
–نیازی بهش نیست خودم میتونم باهاشون حرف بزنم
&ولی قرار بود اونو بفرستیم جلو تا اگه کلکی در کار بود جون خودمون رو به خطر نندازیم
–گفتم نیازی بهش نیست*عصبانی*
&باشه...حالاچرا عصبانی میشی..
–بریم
&باشه
...........................................
*چند ساعت بعد*
ویو جونگ کوک
لعنتی اون پلیسای فا---کی از کدوم گوری اومدن....اه.. تهیونگ هم بدجور زخمی شده ....نمیتونم ببرمش بیمارستان و همین جور داره خون ریزی بیشتر میشه.....نه.نه..نمیتونم این کارو بکنم.....ولی وضعیت تهیونگ خیلی وخیمه....چاره ای ندارم باید این کارو بکنم
ویو ات
توی خونه نشسته بودم و داشتم اخبار میدیم
مجری اخبار:امروز مورخ.../...../....دو تیم مافیایی در شهر بوسان باهم دیدار داشتند که خوشبختانه به موقع نیرو های پلیس از راه رسیدن و یه طرف معامله رو دستگیر کردن ولی متاسفانه یک طرف معامله فرار کرد ولی یک نفر ارثز تیم آنها بد جور زخمی شده از شهروندان تقاضا دا یم که اگر مورد مشکوکی دیدین سریعا مارو در جریان بزارید.........
که یهو در خونه زده شد و ات بلند شد بره درو باز کنه که دید جیهوپه
~ات...خوبی...
+آ.آره خوبم...چطور
~اوففف..یادت رفته قرار بود امروز با جونگ کوک بری بوسان
+ها..چی..اما چرا جونگ کوک به من چیزی نگفت
~اشکال نداره.....حالا که خوبی من میرم
+باشه
جیهوپ رفت که همون موقع به گوشی ات پیغام اومد
ویو ات
توی پیام نوشته بود که به کمک احتیاج داره و یه آدرس نوشته بود که مال اطراف بوسان بود و گفته بود فوری با جعبه کمک های اولیه و تأکید کرده بود تنها برم همچنین ادعا کرده بود جونگ کوکه
باید اعتماد میکردم یا نه......باید میرفتم؟؟؟
ترجیح بود دلو زدم به دریا سریع به سمت آدرس توی پیام رفتم
حدودا کمتر از ۳ ساعت رسیدم به آدرس داشتم اطرافو نگاه میگردم توی پیام گفته بود به سمت دره ی بین کوه ها برم با اینکه یه کمی میترسیدم ولی رفتم که......
ادامه دارد..........
- ۱۰.۲k
- ۲۰ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط