خسته

خسته ،
خسته ی خسته شدم ، گفتم نمیخوامش ،
دیگه تمومه فراموش میکنم ،
صبح ، چشمام باز شد ، چشام درد میکنه هنوز واسه خواب ، گوشیم رو نگاه میکنم ،
ساعت 6:00 ...
من که زودتر از 10 بیدار نمیشدم ...
دلم عجیب احساس غریبی میکنه ، ولی مهم نیست
میز صبونرو میچینم ، میشینم ، خیره به جلوم ، مکثی بلند .... چایم سرد شد ، حواسم نیست ، مهم نیست حتما میل ندارم ...
هوای سرد ، میرم بیرون ، زمان گذشت ، تو راه خونه به خودم اومدم ، دستام چرا یخ زدن؟ من که جیب دارم ،
بیخیال شاید عادت نداره به گرمایه جیبم و جوره دیگه گرم بوده همیشه...
سیگارم چرا انقدر واسم غریبه شده ؟ حتما وقتی میکشیدم دودش کسی رو اذیت میکرد که الان ازم گلایه داره ...
لیوان قهوه کنارم آرامشی داره ... ، ولی چرا انقدر تلخه؟ من که عادت داشتم شیرین کنم بخورم ، شاید عادت کسه دیگه بود تلخ خوردن ، ولی رابطش با تلخ خوردنه الانم چیه؟
موزیک رو روشن میکنم ،
🎶 ای که تویی همه کسم ، بی تو میگیره نفسم ...🎶
راستی یادم میاد امروز که از خیابونی که به ظاهر کلی خاطره توش بود رد میشدم داشتم نفس نفس میزدم....
🎶 ای که تویی همه کسم بی تو میگیره نفسم ....🎶
🎶 اگه تو رو داشته باشم به هر چی میخوام میرسم ...🎶
یادم میاد یه روزی با گریه داشتم به خدا میگفتم چرا من به هیچی نمیرسم؟؟
جلو ایینه که میرم از خودم تعریف میکنمو کلی حسه خوب دارم ،
ولی نمیدونم آیینه ها بد اخلاق شدن یا من مثله اونی که میرفت جلوش دیگه نیستم ،
آخه احساس میکنم میخواد داد بزنه بگه من به تنهاییت عادت ندارم ....
حتی چشمام تو آیینه که بهم نگاه میکنه انگاری بغض داره و میخواد بگه دیوونه آروم باش ...
ولی من که آرومم ، چشمامم طبق عادت همیشه پلک میزنه...
میخوابم ،
ساعت 12:00 ,
یک لحظه ؟ مگه من جدیدأ فیلم عاشقانه ، یا گریه دار ، یا چه بدونم خنده هایی که با فکر کردن بهش آروم میشم یا چیزی تو این مایه ها دیدم ؟
اخه میخوام بخوابم ولی یه همچین فیلمی تو سرم و جلو چشمام همش رد میشه ....
مسخرس خندم میگیره ولی فکر کنم هرچیه اسکاره غمگین ترین فیلمِ سالو گرفته باشه...
بیخیال ساعت چنده؟ 4:30 ....
من که تازه اومده بودم رو تختم ، غلط نکنم تو یه دنیا دیگه دارم زندگی میکنم ... به هر حال مهم نیست ،
فقط قبله این که چشمام کامل بسته شه و به خواب بره ، طبقِ معموله هرشب به خودم میگم : دیگه نمیخوامش فراموش شده ،
بی هوا خوابم برد ....
چشمام کم کم باز میشه ، ساعت چنده؟ 6:00 ...
دیدگاه ها (۳)

روز خوبی را آغاز کرده بودم...خنده از لبهایم جم نمیخورد...تا ...

من؟ آدم جا ماندنم . جا ماندن توی زمان، توی خاطره ها...روز‌ها...

آدم یه وقتا به چه چیزایی فک میکنه!مثلا دیشب داشتم فکر میکردم...

امروز تو راه برگشتن بعد سال ها دیدمت ...اتفاقی ...اشتباهی .....

وقتی یک پسر ۴:۳۰دقیقه صبح از خونه میزنه بیرون وشب

واسه اونی که دوستش داری وقت بذار...نذار به نبودنت عادت کنهنذ...

‌ نشونه های فردی که تو رابطش عزت نفس نداره:- دائم عذرخواهی م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط