چند شاتی جونگکوک
چند شاتی جونگکوک
part 1
فروشنده لباس رو داخل نایلون گذاشت...
آخرین مغازه خرید رو گذروند و نفس عمیقی کشید...
نایلون ها داخل دستش بود و واقعا تعداد نایلون ها زیاد بود
بند انگشت هاش قرمز شده بود...
نفس عمیقی کشید و به زور خودشو به ماشین رسوند..
قفل ماشین رو باز کرد، نایلون هارو گذاشت داخل صندق عقل و در صندق عقب رو بست...
نفس عمیقی کشید و قلنج دست هاش رو شکوند..
-بالاخره خریدمتموم شد..
زمزمه کرد و سوار ماشین شد..
ماشین رو خواست روشن کنه که دستشو داخل جیبش کرد..
کمی گشت..
-پ..پسکو؟
با ترس سریعتر جیب هاش رو تکون داد..
-وای نه.. کوک منو میکشه...چیکار کنم؟
از ماشین پیاده شد و در رو قفل کرد..
شروع کرد به گشتن داخل خیابون..
جاهایی که گذرونده بود رو طی کرد..
به تک تک مغازه هایی که خرید کرده بود رفت و پرسید که کارت پیش اونا جا مونده یا نه...
ولی نتونست پیدا کنه
با استرس و ترس به سمت ماشینبرگشت
سوار ماشین شد و ماشین رو روشن کرد..
آروم به سمت خونه برگشت..
-حالا چی بگم؟؟
نفس عمیق کشید..
به خونه رسید..
ماشین رو داخل حیاط ، پارک کرد
از ماشینپیاده شد و در رو قفل کرد..
به سمت صندق عقب رفت و درش رو باز کرد..
نایلون هارو برداشتم و وارد خونه شدم...
به اطراف نگاه کردم.
هف نیست؟
یهو صدایی از سالن اومد
قدم های تند و سریع جونگکوک
part 1
فروشنده لباس رو داخل نایلون گذاشت...
آخرین مغازه خرید رو گذروند و نفس عمیقی کشید...
نایلون ها داخل دستش بود و واقعا تعداد نایلون ها زیاد بود
بند انگشت هاش قرمز شده بود...
نفس عمیقی کشید و به زور خودشو به ماشین رسوند..
قفل ماشین رو باز کرد، نایلون هارو گذاشت داخل صندق عقل و در صندق عقب رو بست...
نفس عمیقی کشید و قلنج دست هاش رو شکوند..
-بالاخره خریدمتموم شد..
زمزمه کرد و سوار ماشین شد..
ماشین رو خواست روشن کنه که دستشو داخل جیبش کرد..
کمی گشت..
-پ..پسکو؟
با ترس سریعتر جیب هاش رو تکون داد..
-وای نه.. کوک منو میکشه...چیکار کنم؟
از ماشین پیاده شد و در رو قفل کرد..
شروع کرد به گشتن داخل خیابون..
جاهایی که گذرونده بود رو طی کرد..
به تک تک مغازه هایی که خرید کرده بود رفت و پرسید که کارت پیش اونا جا مونده یا نه...
ولی نتونست پیدا کنه
با استرس و ترس به سمت ماشینبرگشت
سوار ماشین شد و ماشین رو روشن کرد..
آروم به سمت خونه برگشت..
-حالا چی بگم؟؟
نفس عمیق کشید..
به خونه رسید..
ماشین رو داخل حیاط ، پارک کرد
از ماشینپیاده شد و در رو قفل کرد..
به سمت صندق عقب رفت و درش رو باز کرد..
نایلون هارو برداشتم و وارد خونه شدم...
به اطراف نگاه کردم.
هف نیست؟
یهو صدایی از سالن اومد
قدم های تند و سریع جونگکوک
- ۲۰.۳k
- ۲۲ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط