مافیای سرد من pt

مافیای سرد من (pt 3)

یه هو دستشو محکم گرفتمو از روی کاناپه به سمت در کشیدمش که بلند زد زیر گریه...
☆*گریه*خوا...خواهش میکنم هق هق ...من حتی تاحالا جیمین پارک رو از نزدیک هق .. ندیدم ... ولم کن .. خواهش میکنم
برگشتم سمتش...داشت با این فیلم بازیاش خیلی عصبانیم میکرد ..
&*کمی داد*لیندااا پارکککک... بسسس کننن... زود به همه چی اعتراف میکنی..
☆ولی من حتی نمی..هق..دونم چی باید بگم ... منکه فامیلیم پارک نیست ..
&ها ... لابد الان میگی هیچ نسبتی هم باهاش نداری.
☆ولی ..هق حقیقته ... من هیچ نسبتی با یک مافیای بزرگ ندارم
(راوی)
بعد حرف دختر ... یونگی به شدت صبرش تموم شده بود و عصبی بود ... اومد بزنه زیر گوش دختر که
*تهیونگ با سرعت درو باز میکنه و میاد تو*
¥*نفس نفس*یونگی...این او..
که با دیدن صحنه ی رو به روش مکث میکنه...یونگی که تو همون حالت سیلی زدن مونده بود ... سریع خودشو جمو جور میکنه ...
¥صبر کن ... این اون نیست
&یعنی چی...
¥این پارک لیندا نیست
&ول...
☆خودم دوساعته میخوام بگم نمیزاری*با بغض*..من لیندا هستم ..ولی لیندا ارلین نه پارک
یونگی که کلا گیج شده بود دست دختر رو ول کرد ... و به کاناپه اشاره کرد که دختر بره بشینه...لیندا رو کاناپه میشینه
¥باید باهات حرف بزنم ...
&بیا اینجا ..*اشاره به میز خودش*
(بعد از 15 دقیقه)
&*خیلی اروم*الان یعنی این دختر ... اصلا ربطی به این قضیه نداره؟!!
¥نه ... درواقع نامزد جیمین ...درواقع نامزد صابقش شده ... و یک ماهه که کاری به کار جیمین نداره ...
یونگی میره اون ور میز و خیلی واضح میگه
&بهت گفتم باید یه دختر استخدام کنی تا بتونه کارامونو انجام بده ... نگاه به چه روزی افتادیم اخه ...علافیم ... همش کارامون اشتباه میشه
¥*نفس عمیق*اوکی... من فعلا برم این دختر رو برش گردونم
لیندا سریع بعد حرف ته پا میشه و
☆صبر کنید ...
(لیندا)
یه دختر... استخدام...حتما پول توشه ...دیگه برام مهم نی چه کاریه ... اصل اینه که کار برای مافیا ... خیلی سود داره
☆من میتونم استخدام شم ... میتونم هر کاری بگین بکنم ....
¥*خنده ی بلند* ...چی میگی ... برو به کارت برس بابا بچه
&نه ... صبر کن ... *رو به لیندا* هر کاری؟...
با این حرفش یه کم ترسیدم
☆اره خو...
(یونگی)
دلم میخواست پیش خودم نگهش دارم ... دختر خوشگلی بود .. بی کسو کارم بود .... نمیخوام به دختر این جوری بی خانمان اون بیرون بچرخه ... معمولا هیچ وقت دلسوز نیستم ... ولی الان ....نمیدونم ...
&فعلا کاری برای کردن نیست ... ولی نگهت میدارم ..*رفت جلو و یه کارتی رو داد*

خب قشنگا ..اینم پارت 3 😊
منتظر لایکا و نظراتتون راجب فیک هستم 💜
پارت بعدو به شرط 5 تا لایک میزارم که ببینم دوست دارین یا نه 😘
دیدگاه ها (۰)

چه قدر زود دلم میخواد تلاش کنم که 50 تایی شیم زود😜😊

بچه فک کنم از فیک مافیای سرد من خوشتون نیومده 😔... پارت جدید...

مافیای سرد من (pt 2)سیگ*ارمو خاموش کردم و رفتم سمت تهیونگ......

مافیای سرد من (pt 1)خستم ... دیگه هیچ امیدی برای زندگی ندارم...

شاید الان با خودت فکر کنی کههیچ راهی نیست ، ولی یه در‌هایی ه...

شاید الان با خودت فکر کنی کههیچ راهی نیست ، ولی یه در‌هایی ه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط