نقل ما

نَقل ما،
نَقل اون سازِ توی کافه شلوغه،
که هرکسی خواست، می‌تونه بزنه،
ماهم نامردی نکردیم و سازِ همیشه کوک شدیم،
هر‌ کس و ناکسی هم از راه رسید زد..
انقدر زدن که تار و پودمون پاره شد...
بعد انداختن‌مون یه گوشه
و انگ بی‌کیفیتی بهمون زدن..
هیچ کسی‌ هم نبود بگه؛
مگه یه ساز تحمل چند ضربه رو داره؟
راستی،
یه آدم چقدر تحمل داره؟!!!... #پژمان_نصیریان
دیدگاه ها (۱)

#پژمان_نصیریان

مثل همیشه اتاقش پُر بود از #سکوت ،نشسته بود کنار #پنجره رو ب...

#پژمان_نصیریان

یه شب اومدم پشت پنجره آسایشگاه،پیش اون میله‌های عاشق..نشستم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط