عشق آغشته به خون
☬。) عشق آغشته به خون (。☬。)
پارت ۱۳۰
مین جی اشک هایش را آروم پاک کرد، و چشم به ماشین جیمین دوخت .. هق هق تو گلو باعث ریختن اشک های بیشمارش شد قول زندگیش از دستش ناراحت شده بود جوری که در دست خودش میبود جوری که با دهن خودش ناراحتش کرده بود،
صدا در باعث گنگ بودن بیشتر اش میشد حتی زره ای به در نگاه نکرد بلکه اورم پلک زد تا اشک هایش را جمع کند او دختری نبود که بخواهید زود پا پس بکشد .. نه برای خودش بلکه برای زن بودنش ..
گام های صدا دار درست پشت اش متوفق شد تهیونگ با انگشت اشاره اش نرم دست مین جی را لمس کرد .. دخترک ترسیده تند دستش را عقب کشید و با حرکت سمت اش چرخید.
تهیونگ گنگ نگاهش کرد : جیمین رفت ..
مین جی با صدا گرفته ای گفت : درسته .. بخاطر تو . به خود میگی آدم ؟
تهیونگ پلک زد و عصبی نگاهش کرد : دهنتو ببند این همه کتک خوردی آدم نشدی ها ..
مین جی بی عصاب دستش را در موهایش برد و چنگ زد : چندین بار بگم این نقشه ای چون لعنتیه
تهیونگ : این شام کدوم نقشه میشه ها .. برام چرتو پرت نگو عصبی میشم
مین جی لبش را گزید سپس اخم کرد : هانول زن عمو تو .. خواهر احمق من اینا این نقشه رو کشیدن چرا باور نمیکنی آخه
تهیونگ اخم کرد سپس با گام های سریع به سمت در رفت حتی نگاه ریزی هم به مین جی نکرد سپس تند از اتاق خارج شد و در را قفل کرد مین جی اخم هایش تبدیل به اشک ریخت شد اشک ریخت و چونش با بغض لرزید .. هق هق های درونش بلند شد ..
بدونه مکثی تند گلدون کنارش را حول داد و صدا شکستن ای در کله اتاق سکوت بخش شد .. محکم و عصبی بلند ترین صدا گفت : خدا لعنتت کنه مین تهیونگ...
با گام سریع رفت سمت میز آرایش ای حاصل از وسایل های زیبا و قشنگ محکم با دستش آن ها را سمت دیگری از اتاق حول داد و با بلند ترین صدا باز هم همراه با گریه گفت : خدا کنه بمیری.. برین به درک ..
تند تخت را هم بهم ریخت همان دقیقه در محکم باز شد .. تهیونگ با چهره عصبی مانندش سمت مین جی آمد محکم شانه های زریف اش را گرفت و با لحن عصبی گفت : معلوم هست داری چیکار میکنی
مین جی هق هق زد و تند گفت : ولم کن لعنتی .. آرت بدم میاد .. تهیونگ خودمو میخواهم ..
تهیونگ عصبی و محکم مین جی را روی تخت انداخت سپس تند رویش دراز کشید و هر دو دست هایش را در کنارش گذاشت .. مین جی تقلا کرد و تند دستش را روی سینه تهیونگ گذاشت
تهیونگ: فکردی من حالم خوبه ؟ .. فکردی برای من خوب میگذره .. ها ..
مین جی از شدن بلندی صدا پلک روی هم گذاشت و صورتش را مخالف تهیونگ چرخاند .. و اشک ریخت ..
مین جی : ازت بدم میاد ..
پارت ۱۳۰
مین جی اشک هایش را آروم پاک کرد، و چشم به ماشین جیمین دوخت .. هق هق تو گلو باعث ریختن اشک های بیشمارش شد قول زندگیش از دستش ناراحت شده بود جوری که در دست خودش میبود جوری که با دهن خودش ناراحتش کرده بود،
صدا در باعث گنگ بودن بیشتر اش میشد حتی زره ای به در نگاه نکرد بلکه اورم پلک زد تا اشک هایش را جمع کند او دختری نبود که بخواهید زود پا پس بکشد .. نه برای خودش بلکه برای زن بودنش ..
گام های صدا دار درست پشت اش متوفق شد تهیونگ با انگشت اشاره اش نرم دست مین جی را لمس کرد .. دخترک ترسیده تند دستش را عقب کشید و با حرکت سمت اش چرخید.
تهیونگ گنگ نگاهش کرد : جیمین رفت ..
مین جی با صدا گرفته ای گفت : درسته .. بخاطر تو . به خود میگی آدم ؟
تهیونگ پلک زد و عصبی نگاهش کرد : دهنتو ببند این همه کتک خوردی آدم نشدی ها ..
مین جی بی عصاب دستش را در موهایش برد و چنگ زد : چندین بار بگم این نقشه ای چون لعنتیه
تهیونگ : این شام کدوم نقشه میشه ها .. برام چرتو پرت نگو عصبی میشم
مین جی لبش را گزید سپس اخم کرد : هانول زن عمو تو .. خواهر احمق من اینا این نقشه رو کشیدن چرا باور نمیکنی آخه
تهیونگ اخم کرد سپس با گام های سریع به سمت در رفت حتی نگاه ریزی هم به مین جی نکرد سپس تند از اتاق خارج شد و در را قفل کرد مین جی اخم هایش تبدیل به اشک ریخت شد اشک ریخت و چونش با بغض لرزید .. هق هق های درونش بلند شد ..
بدونه مکثی تند گلدون کنارش را حول داد و صدا شکستن ای در کله اتاق سکوت بخش شد .. محکم و عصبی بلند ترین صدا گفت : خدا لعنتت کنه مین تهیونگ...
با گام سریع رفت سمت میز آرایش ای حاصل از وسایل های زیبا و قشنگ محکم با دستش آن ها را سمت دیگری از اتاق حول داد و با بلند ترین صدا باز هم همراه با گریه گفت : خدا کنه بمیری.. برین به درک ..
تند تخت را هم بهم ریخت همان دقیقه در محکم باز شد .. تهیونگ با چهره عصبی مانندش سمت مین جی آمد محکم شانه های زریف اش را گرفت و با لحن عصبی گفت : معلوم هست داری چیکار میکنی
مین جی هق هق زد و تند گفت : ولم کن لعنتی .. آرت بدم میاد .. تهیونگ خودمو میخواهم ..
تهیونگ عصبی و محکم مین جی را روی تخت انداخت سپس تند رویش دراز کشید و هر دو دست هایش را در کنارش گذاشت .. مین جی تقلا کرد و تند دستش را روی سینه تهیونگ گذاشت
تهیونگ: فکردی من حالم خوبه ؟ .. فکردی برای من خوب میگذره .. ها ..
مین جی از شدن بلندی صدا پلک روی هم گذاشت و صورتش را مخالف تهیونگ چرخاند .. و اشک ریخت ..
مین جی : ازت بدم میاد ..
- ۴.۰k
- ۲۰ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط