وقتی به جونگکوک نمیگی بارداری و اون میفهمه و بعد عصبی می

(وقتی به جونگکوک نمیگی بارداری و اون میفهمه و بعد عصبی میشه)
P1 چند پارتی کوک
سلام
من ا/ت هستم و ۲ سال هست که با جونگکوک ازدواج کردیم
و یه مدته ‌که فهمیدم باردارم ولی هنوز به جونگکوک نگفتم
در اصل نمیدونم چجوری بهش بگم
*یهو گوشی که روز میز بود زنگ خورد
(ویو ا/ت)
دیدم گوشی داره زنگ میخوره
رفتمو گوشیو از روی میز برداشتم
جونگکوکه
( علامت ا/ت
علامت جونگکوک _ )
سلام عزیزم

_سلام عزیزم چطوری

خوبم مرسی توچطوری

_منم خوبم زنگ زدم بهت بگم دارم میام خونه یکی از دوستام هم باهامه باید یه چیزایی رو برداریم
نیم ساعت هستیم بعدش میریم

آها باشه عزیزم منتظرم

_باشه پس فعلا خداحافظ

خداحافظ

بوق....(تلفن رو قطع کرد)

رفتم میوه ها رو شستم و چیدم توی ظرف و گذاشتم رو میز و خونه رو یکم مرتب کردم
خودمم لباسام رو عوض کردم نشستم رو مبل و گوشیمو گرفتم دستم

>>>> ۲۰ دقیقه بعد <<<<

دیدم جونگکوک با کلید درو باز کرد و با دوستش اومدن تو

منم بلند شدم و سلام کردم
(کوک _
ا/ت
دوست کوک × )

سلام

_سلام

×سلام

بعدش دوست جونگکوک رفت و نشست رو مبل و جونگکوک هم رفت تا از تو اتاق چیزایی که لازم دارن رو بیاره

منم رفتم توی آشپزخونه
دیدگاه ها (۴)

چند پارتی کوکP2وقتی جونگکوک نبوددوستش همش زیر چشمی بهم نگاه ...

چند پارتی کوک‌P3پارت آخر _تو بارداری؟بعد به من نگفته بودی؟؟...

بچه ها موضوع بدید فیک بنویسم*توی کامنتا

هرزه ی حکومتی پارت ۸ کوک : ...بلدی غذا درست کنی؟ ا/ت : آرههه...

پارت ۹۶ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط