واسه خوندنش چند دقیقه وقت بزار فقط

واسه خوندنش چند دقیقه وقت بزار فقط

خیلی قشنگه

فرهاد و هوشنگ هر دو بیمار یک اسایشگاه روانی بودند.

یک روز همینطور که در کنار استخر قدم میزدند فرهاد ناگهان

خود را به قسمت عمیق استخر انداخت و به زیر اب فرو رفت

هوشنگ فورا به داخل استخر پرید و خودرا در کف استخر به

فرهاد رساند و اورا از اب بیرون کشید .

وقتی دکتر اسایشگاه از این اقدام قهرمانانه هوشنگ با خبر شد

تصمیم گرفت اورا از اسایشگاه مرخص کند.

هوشنگ را صدا زد و به او گفت من یک خبر خوب و یک خبر بد دارم.

خبر خوب این است که میتوانی از اسایشگاه بیرون بروی .زیرا با

پریدن در استخر و نجات دادن جان یک بیمار دیگر قابلیت

عقلانی خود را برای واکنش به بهرانهای مریضان نشان دادی و

من به این نتیجه رسیدم که این عمل تو نشانه وجود اراده و تصمیم در توست.

و اما خبر بد این است که بیماری که تو از غرق شدن نجات دادی

بلا فاصله بعد از اینکه از استخر بیرون امد خودرا با کمر بندش

دار زده و متاسفانه ما وقتی خبردار شدیم این بیمار مرده بود.

هوشنگ که با دقت به حرفهای دکتر گوش میداد گفت

من اونو اویزون کردم تا خشک بشه#~...~#
دیدگاه ها (۵)

فصل بعد....قشنگ نییییییست:((((((

این روزا چقد تولد داریم:/تولدت مبارک مرد بزرگ^_^

مؤندسووووو

کی شیرینیایه راکیتیچ رو خورده؟؟؟؟هاان؟؟اعتراف کنید.

#بد_بوی#پارت_۴۳#الینا پشت سر هم جلو در اتاق عمل میام و میرم ...

hyunjin

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط