از تو ممنونم بخاطر حس خوب دست هایت وقتی می توانست بگر
از تو ممنونم بخاطرِ حسِ خوبِ دست هایت وقتی می توانست بگریزد از این شانههایِ افتاده و اشکهایِ مانده در دیدگان.
از تو ممنونم بخاطرِ اثباتِ بودنت در این سرایِ آهنینِ آدمها که هر ثانیهاش ترس است و آوازِ تنهایی.
زمان، آموخته به افکارم بعضی آدمها سایهیِ وجودشان غبار از دلِ تنگت بر میدارد چه رسد به حضورِ همیشگی شان.
تو یک نگاهت میارزد به تمامِ آنانی که باید میبودند اما نماندهاند...
#𝐒𝐞𝐭𝐚𝐫𝐞𝐡_𝐊𝐢𝐦𝐢𝐲𝐚
از تو ممنونم بخاطرِ اثباتِ بودنت در این سرایِ آهنینِ آدمها که هر ثانیهاش ترس است و آوازِ تنهایی.
زمان، آموخته به افکارم بعضی آدمها سایهیِ وجودشان غبار از دلِ تنگت بر میدارد چه رسد به حضورِ همیشگی شان.
تو یک نگاهت میارزد به تمامِ آنانی که باید میبودند اما نماندهاند...
#𝐒𝐞𝐭𝐚𝐫𝐞𝐡_𝐊𝐢𝐦𝐢𝐲𝐚
- ۴.۸k
- ۰۲ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط