نگارم رفتنت دیوانه ام کرد

نگارم رفتنت دیوانه ام کرد...
هوای دیدنت پروانه ام کرد...

شدم آواره تا یابم نشانت...
هوای هجر تو بی خانه ام کرد...

دلم می از نگاهت نوش می کرد...
فراقت راهی میخانه ام کرد...

نگشتم مست هرگز از شرابی...
می چشمان تو مستانه ام کرد...

رفیقم عشق بود و خاطراتت...
جدایی همدم پیمانه ام کرد...

دلم آباد بود از وصلت ای یار...
ولی هجران تو ویرانه ام کرد...

به عاشق گفت عاقل کس شناسی؟
بگفت او از همه بیگانه ام کرد...
دیدگاه ها (۴)

خودت را جای من بگذار ؛ دلت بدجور می گیردتمام خاطراتم را کسی ...

پــــــــــرﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ :ﺍﺯ ﺑﺎﺑﺖ ﺯﻳﺒﺎﺗﺮﻳﻦ ﺗﻜـﺮﺍﺭ ﺍﻳﻦ ﺩﻧﻴﺎ ﻛﻪ ﺑﻴﺪ...

چشم  تو از کهکشان راه شیری هم سرستپیش چشمان تو یاس و ناز و م...

ﻫﯿﭽﮑـــــﺲ ﺭﺍﺑﻬﺘﺮین ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﺧﻄـــــﺎﺏ ﻧﮑﻦ ...ﯾﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﺪ،ﺁﺩﻣﻬ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط