‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ 𝖼𖫲ꨲ𝗋𑪊𝖺ꥉz𝗒ꨲ 𝗈ᜳ𝗏𖫱𑪊𝖾ᜳ𝗋𑪊‌ 𝗒ꨲ𝗈ᜳ𝗎ꨲ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌

«با سر درد شدیدی که داشتم داشتم با خودم کلنجار میرفتم و‌هی میگفتم "اون پسر ارزش نداره" ، "اون پسر ارزش نداره بخواطرش خودتو عذاب بدی" ؛ "اون پسر لیاقت تورو نداشت" .چند ساعتی از دعوای سنگین من و مینهو گذشته بود تزش پرسیدم:«چرا انقدر منو اینگور میکنی؟!!منم آدمم!»مینهو در جوابم گفت:«حرف بیخود نزن!!»داشتم میگفتم:«من زنت-»که منو سیلی زد.به سمت اتاق دویدم و چند ساعتی اونجا نشستم و فقط اشک ریختم.با صدای لولای در به خودم اومدم...
لی مینهو...
با قیافه ای زیبا تر از همیشه...
خوش بو‌ تر از همیشه...
اومد تو اتاق تا موهاشو استایل کنه...
-زود بر میگردم
نه نه نهه وایسا ی دیقه
«رفت»
Two hours later
کم کم داشتم بهش شک میکردم ی پیراهن نسبتا باز *اسلاید دوم رو پوشیدم میکاپ کردم و موهامو دور و برم ریختم و به سمت باری که معمولا لینو میرفت حرکت کردم.خیلی شلوغ بود چشم چشمو نمیدید،هعی چشمم روشن مینهو بین دوتا دختر پیکمی نشسته بود فریاد زدم...»
لی مینهو
میخواستی همون اول که دیدم داری لباس میپوشی اون روحمو بهت نشون میدادم؟
-هیشش اینحا جاش نیست
پس کجا جاش هست!؟
«دستمو گرفت منو به سمت ماشین بود و به سمت خونه حرکت کردیم با بیشترین سرعت»
مینهو
-هیش حتی نمیخوام کوچک ترین صدایی ازت بشنوم
مینهو تو اعتمادی که من بهت داشتمو به صفر تبدیل کردی من عاشقت بودم ولی تو درگیر دختر بازی بودی
-منظورت چیه؟!تو‌ منو دوست داری؟؟
*اینا رو به زور عقد کرده بودن
اره مشکلیه؟
-هیچی
سخته عاشق کسی باشی که اون حتی تورو ی نگاهم نکنه ولی تو عاشقش-
«با قرار گرفتن لبای نرمش رو لبام هوشیاریمو از دست دادم،چطور ممکنه یعنی میگی اون منو دوست داشت؟»
-من بهت علاقه دارم میترسیدم بهت بگم که شاید تو منو رد کنی
ولی من دیوانه وار عاشقتم

لایک نمیکنی کوشولو ددی؟