When he is a vampire
When he is a vampire
سه پارتی از بنگ چان
به در تکیه میدهم و دست از تلاش کردن بر میدارم چندین ماه است که اینجا اسیر شده ام و تنها اجازه خوردن غذا های مورد علاقه ی اپ را دارم.
او مرا وقتی داشتم به خانه ام می رفتم در شبی تاریک دزدید قبل از ان شب عاشق زندگیم بودم اما حالا زیر شکنجه ها و سوراخ شدن های متداوم گردنم زندگی برایم معنایی ندارد بار ها تلاش کرده ام که از زیر دست او در بروم.
فرار کنم تا ازاد باشم اما بعد از هر عمل نا موفقی او مرا بدتر از دفعه قبل زجر میدهد
تنها جای شکرش باقی است که با کره گیم سر جایش است عجیب است او تنها از خونم تغذیه میکند چند دقیقه مینشیند و تا وقتی بیهوش شوم میخورد.
کم خون شده ام به همین دلیل سریع خسته میشوم با تلاش های زیاد بلند میشوم و دست هایم را که با زنجیری کلفت بسته شده با زور بالا می اورم و دوباره به در میکوبم
+این لعنتی رو باز کن دارم از کم خونی میمیرم(داد)
بعد از چند ضربه در با شتاب باز میشود و او به صورتم سیلی میزند.
ادامه دارد...
سه پارتی از بنگ چان
به در تکیه میدهم و دست از تلاش کردن بر میدارم چندین ماه است که اینجا اسیر شده ام و تنها اجازه خوردن غذا های مورد علاقه ی اپ را دارم.
او مرا وقتی داشتم به خانه ام می رفتم در شبی تاریک دزدید قبل از ان شب عاشق زندگیم بودم اما حالا زیر شکنجه ها و سوراخ شدن های متداوم گردنم زندگی برایم معنایی ندارد بار ها تلاش کرده ام که از زیر دست او در بروم.
فرار کنم تا ازاد باشم اما بعد از هر عمل نا موفقی او مرا بدتر از دفعه قبل زجر میدهد
تنها جای شکرش باقی است که با کره گیم سر جایش است عجیب است او تنها از خونم تغذیه میکند چند دقیقه مینشیند و تا وقتی بیهوش شوم میخورد.
کم خون شده ام به همین دلیل سریع خسته میشوم با تلاش های زیاد بلند میشوم و دست هایم را که با زنجیری کلفت بسته شده با زور بالا می اورم و دوباره به در میکوبم
+این لعنتی رو باز کن دارم از کم خونی میمیرم(داد)
بعد از چند ضربه در با شتاب باز میشود و او به صورتم سیلی میزند.
ادامه دارد...
- ۲.۷k
- ۰۲ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط