داشت برای معشوقه اش می نوشت

داشت برای معشوقه اش می نوشت ...
" عزیزم
منتظرم باش،
و به کودکی فکر کن ..."

گلوله ای پرید
میان حرف هایش
از نامه گذشت
از سینه اش گذشت
و به عکس زنی خورد
که گوشه ی سنگر بود،

تک تیرانداز دشمن،
یقینا مَردی بود ...
شکست خورده در عشق


حمید جدیدی
دیدگاه ها (۲)

باید امشب بروم من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت...

#ادبیات_جهان#جنگﺷﺎﯾﺪ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﮐﺎﺑﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﻣﯽ ﺩﯾﺪﻣﺶﭼﻨﺪ ﺷﺎﺗﯽ ﻫﻢ ﻣﻬ...

عشق رقصیـכن به ساز ڪسے نیست! یڪ رقص כو نفره است گاهی... گامے...

به آسمان زل زده بود و سیگارش را دود می کرد گفتم : دنبال کدوم...

ساعت از نیمه شب گذشته . مایکی به نامه ای که دختر نوشته بود خ...

پارت دهم | رمان فرزند آتشسه هفته بعد از عروسیِ مخفیانه‌ی جون...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط