Rastaak

849
Rastaak .
...
.

یه خونه که با شهر کاری نداشت
یه کوچه که آرومو بن بست بود
یه گلدون سفالی پر از عطر یاس
هوایی که از بوی گل مست بود
تو رد میشدی خونه گر میگرفت
صدای قدم هاتو تا میشنید
دل پنجره باز میشد تو باد
غم از پشت شیشه سرک میکشید
غلط کردی عاشق شدی لعنتی
غلط کردی پرده رو پس زدی
یه رویا ازت تو سرم داشتم
غلط کردی به رویاهام دست زدی
غلط کردی عاشق شدی لعنتی
غلط کردی پرده رو پس زدی
یه رویا ازت تو سرم داشتم
غلط کردی به رویاهام دست زدی
منو پنجره حالمون خوب نیست
چه آرامشی پشت این پرده بود
بگو خاطراتت از اینجا برن
ببینم کسی دعوتت کرده بود
خودتت اومدی رفتنم حقته
با اصرار و خواهش نمیخوام تو رو
همون حال خوبم گرفتی ازم
چه تصمیم خوبی گرفتی برو
غلط کردی عاشق شدی لعنتی
غلط کردی پرده رو پس زدی
یه رویا ازت تو سرم داشتم
غلط کردی به رویاهام دست زدی
غلط کردی عاشق شدی لعنتی
غلط کردی پرده رو پس زدی
یه رویا ازت تو سرم داشتم
غلط کردی به رویاهام دست زدی
دیدگاه ها (۱)

848Mehdi Yarrahi .....خیس میشم با تو هر شبزیر بارونی که نیست...

847Shadmehr Aghili .....دستتو ول میکنم اگه میتونی برویه قدم ...

850Mahasti .....سحر دختر نازم تویی غنچه ی بازمگل خوشگل و زیب...

مرا ببر آنجا کهبودنتتمام نمی شود.

تک پارتی درخواستی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط