Part

#Part155
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸

_ نه حتماً باید چیزی شده باشه؟ تو همه چیز منو میدونی ولی من هیچی نمیدونم
بازم نا خودآگاه تشر زدم
بازم جدی جوابم رو داد
_ شیرین! یعنی به خاطر اینکه منو نمیشناسی داری گریه میکنی؟
ای خدا این یکم کهولت مغز بگیره انقدر فکر نکنه
آروم لب زدم
_ فقط اون نیست البته ولی خوب اون هم هست
هووف کلافه ای کشید
_ مجبورم برم عزیزم ولی قول میدم زود بیام دنبالت تا هم منو بیشتر بشناسی هم من دلیل گریه هات رو بفهمم
ول کن نبود نه!؟
+ باشه!
صداش بازم مهربون و ملایم شد
_ مواظب خودت باش شبرین ترینم آروم باش و به هیچی فکر نکن! بخدا ببینم گریه میکنی جلسه رو بی خیال میشم هاا بعد بی پول میشیم ورشکسته میشیم!
خنده ی کوتاهی کردم
_ باشه
+ مواظب خودت باش!
_ باشه
+ منم مواظب خودم هستم
پر رو انتظار داره من بهش بگم مواظب خودش باشه خندم گرفت وقتی خودش گفت مواظب خودشه
لبخندی از حرفاش اومد رو لبم که صدای نفس عمیقش رو شنیدم
_ همیشه بخند تو ... من همه چیمو بخاطرت میدم شیرین ترینم فقط تو بخند