استاد کیم فصل
استاد کیم (فصل۲ )
پارت ۱۰۹
تهیونگ خیلی آروم مینو را گذاشت رو زمین و پشت سرش قرارگرفت ...
سوکهون: کجا با این عجله هنوز موش شکست نخورده
تهیونگ با همان خونسردی لبخندی زد و با چشم های بادامی اش خیره شد
تهیونگ: موشنیازی به شکستن نداره خودش باخته ....
سوکهون: مینو رو بفرست سمته من تا بزارم زنده برید
تهیونگ : مگه اینکه از رو جنازه من رد بشی
سوکهون: تهیان یونهی برید شما دوتا برید
تهیان: خودت برو تو اضافه ای
سوکهون درست رو زمین سمته پا تهیان شلیک کرد یونهی جیغی کشید ... و همین زمان یون وو اومد
سوکهون: تهیان یونهی سوار ماشین یون وو میشین زود ...
تهیان دست یونهی را گرفت و سوار ماشین شدن
سوکهون: یون وو تو هم سوار شو ..
یون وو : خفه خون بگی ع*وضی مرتیکه فکردی هر کاری بگی میکنم
سوکهون درست رو تهیونگ اسلحه اش را نشونه گرفته بود و با پوزخندی گفت
سوکهون: مگرنه اون شوهر خواهرت رو میکشم .. زود باش ..
یون وو : به خشکی شانس
سوار همان ماشین شد و سویج ماشین دست سوکهون بود و در های ماشین رو قفل کرد ..
سمته تهیونگ قدم برداشت .. و همانجوری که نزدیک اش میشد گفت
سوکهون: میدونی استاد تو خوده آتیش بودی برام همش پدرم بهم میگفت تهیونگ " از تو بهتره تهیونگ از تو بهتره تو به هیچ دردی نمیخوری و نخواهم خورد ...
سوکهون خندید دوباره گفت
سوکهون: ولی اگه تو نباشی دیگه بهم نمیشه نه ..
مینو : تو بزدلی اینو میدونستی سوکهون
تهیونگ: مینو ساکت
مینو: چیو ساکت ها مگه نمیبینی چه زری میزنه
سوکهون گلوله ای شلیک کرد سمته پا تهیونگ ولی تهیونگ خونسرد ایستاده بود مینو جیغی کشید
سوکهون: مینو بیا نزدیک ...
مینو دست تهیونگ رو پس زد و سمته سوکهون با عجله رفت،
تهیونگ : مینو نرووووو
مینو هیچ حرفی نزد و سمته سوکهون رفت درست جلو اش ایستاد سوکهون هواسش پرت شد سمته مینو و تهیونگ جلو رفت و دستی که اسلحه دست سوکهون بود رو کشوند و درگیر شدن مینو با ترس به اون دو نفر نگاه میکرد سویج ماشین از دست اش افتاد و مینو زود برداشت اش و در های ماشین را باز کرد یون وو و تهیان از ماشین پیاده شدن و همان دیقه صدا شلیک اسلحه به گوش آن ها خورد
سوکهون " تهیونگ " کدوم یکیشون تیر خوردن یعنی کدوم یکی شون زخمی شدن تا اینکه........
@Yonjin953
پارت ۱۰۹
تهیونگ خیلی آروم مینو را گذاشت رو زمین و پشت سرش قرارگرفت ...
سوکهون: کجا با این عجله هنوز موش شکست نخورده
تهیونگ با همان خونسردی لبخندی زد و با چشم های بادامی اش خیره شد
تهیونگ: موشنیازی به شکستن نداره خودش باخته ....
سوکهون: مینو رو بفرست سمته من تا بزارم زنده برید
تهیونگ : مگه اینکه از رو جنازه من رد بشی
سوکهون: تهیان یونهی برید شما دوتا برید
تهیان: خودت برو تو اضافه ای
سوکهون درست رو زمین سمته پا تهیان شلیک کرد یونهی جیغی کشید ... و همین زمان یون وو اومد
سوکهون: تهیان یونهی سوار ماشین یون وو میشین زود ...
تهیان دست یونهی را گرفت و سوار ماشین شدن
سوکهون: یون وو تو هم سوار شو ..
یون وو : خفه خون بگی ع*وضی مرتیکه فکردی هر کاری بگی میکنم
سوکهون درست رو تهیونگ اسلحه اش را نشونه گرفته بود و با پوزخندی گفت
سوکهون: مگرنه اون شوهر خواهرت رو میکشم .. زود باش ..
یون وو : به خشکی شانس
سوار همان ماشین شد و سویج ماشین دست سوکهون بود و در های ماشین رو قفل کرد ..
سمته تهیونگ قدم برداشت .. و همانجوری که نزدیک اش میشد گفت
سوکهون: میدونی استاد تو خوده آتیش بودی برام همش پدرم بهم میگفت تهیونگ " از تو بهتره تهیونگ از تو بهتره تو به هیچ دردی نمیخوری و نخواهم خورد ...
سوکهون خندید دوباره گفت
سوکهون: ولی اگه تو نباشی دیگه بهم نمیشه نه ..
مینو : تو بزدلی اینو میدونستی سوکهون
تهیونگ: مینو ساکت
مینو: چیو ساکت ها مگه نمیبینی چه زری میزنه
سوکهون گلوله ای شلیک کرد سمته پا تهیونگ ولی تهیونگ خونسرد ایستاده بود مینو جیغی کشید
سوکهون: مینو بیا نزدیک ...
مینو دست تهیونگ رو پس زد و سمته سوکهون با عجله رفت،
تهیونگ : مینو نرووووو
مینو هیچ حرفی نزد و سمته سوکهون رفت درست جلو اش ایستاد سوکهون هواسش پرت شد سمته مینو و تهیونگ جلو رفت و دستی که اسلحه دست سوکهون بود رو کشوند و درگیر شدن مینو با ترس به اون دو نفر نگاه میکرد سویج ماشین از دست اش افتاد و مینو زود برداشت اش و در های ماشین را باز کرد یون وو و تهیان از ماشین پیاده شدن و همان دیقه صدا شلیک اسلحه به گوش آن ها خورد
سوکهون " تهیونگ " کدوم یکیشون تیر خوردن یعنی کدوم یکی شون زخمی شدن تا اینکه........
@Yonjin953
- ۱۳.۳k
- ۰۷ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط