دلم برای خانه ی پدری ام تنگ شده جایی که شیطنت هایم خریدار ...

.
دلم برای خانه ی پدری ام تنگ شده ... جایی که شیطنت هایم خریدار دارد ...
جایی که همه چیز برای حالِ خوب داشتن فراهم است ...
جایی که همیشه در آن بچه ام ، و بچگی کردنم جرم نیست ،
که اگر ناز کنم ، کسی چپ چپ نگاهم نمی کند ...
که پدر و مادرم در کمالِ صحت نفس می کشند ، می خندند ، و نوازشم می کنند ...
جایی که خوش طعم ترین غذاها وجود دارد ...
و هرچه خواستی نمی گویند خودت آماده کن !
همه چیز بدونِ هیچ منتی مهیاست ...
آنجا که حتی مزه ی نان و ماستش هزار بار از پیتزا پپرونیِ بالای شهرِ اینجا بهتر است ...
همان جایی که هر صبح ، بوی عطر گلدان های مادر مشام را می نوازد و صدایِ غُل غلِ سماورش ، حالِ آدم را جا می آورد ...
جایی که خواب های از سرِ صبح تا لنگ ظهر ؛ عجیب ، در آن می چسبد ...
که اگر آدم از سردیِ اولِ صبح ها چنبره زد ، کسی هست که با تمامِ عشق ، پتو رویش بیاندازد ...
و خوابِ شبها ، هیچ نگرانی و ترسی ندارد ... • جایی که تماشای برنامه های کودک، آن هم از نوع نوستالژی اش ، بیشتر از نوشیدنی های انرژی زا ، به آدم انرژی می دهد ...
• جایی که هیچ کس در آن ، خسته از دنیا نیست ...
• آنجا که جنسِ قربان صدقه هایش فرق دارد ... !
من دلم همین گوشه از دنیا را تا ابد میخواهد ...
کنارِ پدر و مادری که از لبخندشان ؛
تمام باورهایِ مرده ام جان بگیرند ... ! .
#نرگس_صرافیان_طوفان‌
دیدگاه ها (۱)

.ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر می...

.با کسی نباش که هر لحظه مجبور باشی خودت را به هر اجباری لایِ...

.به نظر من زندگی مثل یه فیلمه!گاهی نقش یه سیاه لشکر رو داری ...

.برای خودت دعا کن که آرام باشی.وقتی طوفان می آید، تو همچنان ...

عشـــق تحقیر شـده𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟐︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼⏜۪۪۪︵...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط