تک پارتی

وقتی به پسرتون حسودی میکنه
#تک_پارتی
#چانگبین
ا.ت داشت تو آشپزخونه ناهار درست میکرد چانگبین و چان و(اسم پسرتون)بازی می‌کرد قایم موشک بود چانگبین چشم گزاشته بود(۴سالشه)چان و اومد برای قایم شدن رفت زیر دامن ات و به ات هم گفت
چان و:مامانی به.بابالی نجو(نگو)چه[که]من اینجام باس🙃
ات:اوهوم
(رفت زیر دامن ات)
چانگبین:یعنی پسر کوچولوی من کجاست کجا قایم شده؟(بچم همه جا رو گشت ولی پیدا نکرد)
چانگبین:ات واقعا این بچه کجاست
چان و:بابالی من اینجام تو باحتی
(چان و رفت اونور)
چانگبین:ا.تتتتت این زیر دامن تو بودددد ات کسی جز من حق نداره بدنت رو ببینهههه
ات:چان اون بچس چه اشکالی داره
چانگبین:اوه هیچ اشکالی نداره البته از نظر تو ولی از نظر من خیلی اشکال دارهه(رفت و به ادامه بازیش با چان و رسید)[شب]
ات:اوه بلخره خوابید (رفت سمت چانگبین می‌خواست ببوسمتش که چانگبین سرش رو برگردوند)
ات:چان چیزی شده از دستم ناراحتی
چانگبین:......
ات:حداقل یه کلمه بگو آره یا نه
چانگبین:....آره...
ات:چرا‌ چیکار کردم باز معذرت میخوام الان آشتی؟🥹
( به سمت لبای ات حمله ور شد و وحشیانه بوسید)[بعد.جداشدنشون چان و اومد داخل اتاق]
چان و:مامانی من میتلسم(میترسم)
ات:ولی تو دیگه بزرگ شدی باید تنها بخوابی ولی فقط این سری اشکال نداره بیا پیش ما بخواب(رفت باهام خوابیدن )
*پایان*
دیدگاه ها (۱۵)

سناریو درخواستی وقتی بهشون به فارسی میگی

سناریو درخواستی وقتی داری خیار میشوری و اونا تحریک

سناریو وقتی نصف شب از کمپانی میان و میبینن

سناریو وقتی که بیش از حد گوشیت دستت بوده و

سناریو: (وقتی که....)(۹:۱۷ دقیقه شب)تصمیم گرفتی بری یچیزی بخ...

سناریو: (وقتی که....)بخاطر پدرت که مأموریت مهمی داشته از سئو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط