در فر تو بستم چمدان را و همین فر

در فڪر تو بستم چمدان را و همین فڪر
مثل خوره افتاده به جانم ڪه بمانم،




#عکس_نوشته #شعر #یه_چیز_جدید_یاد_بگیر #قشنگ
دیدگاه ها (۳۴)

هر جا چراغی روشنه از ترس تنهـا بودنهای ترس تنهـ...

آن ڪس ڪه بَدَم گفت، بَدے سیرَت اوستوآن ڪس ڪه مرا گفت نِڪو، خ...

تو همدردے؟یا...تو هم دردے؟تا حالا فڪر ڪردیم در نقش‌ها و رواب...

آخیر زماندی بیر قولاق آس عرشی تیتره دیـرملت لرین هــارای، مد...

🌱🍒عشق یعنی ڪه قلم ذهن تو را شعر ڪُنَد🌱🍒#مهنازنجفی#believeme ...

به #تـღـو ↬ فڪر می‌ڪنمبه بودنت،ڪه جهان را برایم زیباتر ازیڪ ...

می سرایم "تو" و چشمان "تو" رانه سپیدی...نه غزل... تویی آن شع...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط