عاشقش بودم و او یکسره آزارم کرد

❣❣عاشقش بودم و او یکسره آزارم کرد
از وفا، عشق، محبت، همه بیزارم کرد

من که یک عمر به دنبال وصالش بودم
به دلم مُهر جدایی زد و بیمارم کرد

پیش از اینها که دلم این همه آوار نبود
مثل کوهی سَرِ پا بودم و آوارم کرد

آرزویم فقط این بود که شادش بکنم
او در این بین فقط غصه و غم بارم کرد

گرچه از دست خدا هم گله دارم اما
هرچه با این دلِ من کرد فقط یارم کرد

دست در دست کسی دیدمش و هیچ نگفت
بی شک او عاشق او بود که انکارم کرد

کاش میشد که زمان را به عقب برگرداند
تا بگویم که چطور از همه بیزارم کرد ❥❥
┄┄┄┄*★*┄┄┄┄┄
دیدگاه ها (۹)

گوشه گیرو ساده بودم شهرتم این گونه بودکم صمیمی میشدم چون رغب...

از عشق گفتی ولی معنای وصف ناپذیرش را ندانستی اگر میدانستی تن...

هنوزوقتی تنهایمصدای باران و آواز ناودانهنوز وقتی تنهایمموسیق...

در حجرۀ عشّاق دگر، مشغله ای نیستبازار، کساد است و دگر ولوله ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط