ظهور ازدواج

ظهور ازدواج )
( پارت ۳۶۹ فصل ۳ )

سرشو کج کرد سمتم.
با اشك جمع شده توی چشمام و چونه لرزون داغون
گفتم: خواهش میکنم
بي حرکت موند و همونجور نگام کرد
قلبم توان از دست دادن و اسیب دیدنش رو نداشت..
اشکم اروم جاري شد.
ریس تند دست کرد توي جيباي جيمین و هرچي که داشت
برداشت.
گوشی و کیف پول و سوییچ
اون عوضی که اسلحه دستش بود به من گفت بیا اینورتر
با ترس و لرز اروم یه کم رفتم اونورتر
ریس اومد سمتم که جیمین با خشم خيلي شديدي گفت: دست به زنم بزنی میکشمت
اون حیوون یه قدمي جلو اومد و اسلحه شو سمت سر
جیمین گفت: جداً؟
سینه ام تند تند و اشفته بالا و پایین میشد..
جیمین با نفرت و خشم خيلي شديدي گفتاره.. جداً.. امتحان کنین.. دستتون بهش بخوره جفتتونو میکشم..
اسلحه رو روی پیشونی جیمین گذاشت.
نفسم مقطع شد.
از درد و وحشت دهنم باز مونده بود.
والي..
لبامو محکم به هم فشردم تا گریه و التماس نکنم..
به خاطر سلامتي جيمین حاضر بودم هرکاري بکنم.. لرزون و با بغض خيلي شديدي :گفتم خواهش میکنم کاریش نداشته باشین.
اون عوضی نگام کرد که جیمین از فرصت استفاده کرد و
يهو و خيلي غیر منتظره با دست اسلحه روي سرش رو گرفت و خودشو کشید جلو و با لگد کوبید تو شکم یارو و خواست اسلحه شو بکشه که ریس سریع هفت تیرش رو در آورد و قبل اینکه بتونم کوچکترین حركتي بكنم روي سرم گذاشتش و داد زد ولش کن. ولش کن وگرنه یه گلوله میزنم
تو سر این دختره
اخ..
داشتم خفه میشدم
اشکم با لرز روي صورتم جاري شد.
قلبم اونقدر تند میزد که میترسیدم قفسه سینه مو سوراخ
کنه و بیوفته بیرون
جیمین تند سرشو چرخوند و نگام کرد
با دیدنم چشماش رنگ ترس و نگراني خيلي شديدي گرفت و رنگش پرید و بهت زده و شوکه نگام کرد.
لبامو محکم به هم فشردم
از فشار استرس احساس ضعف خيلي شديدي ميکردم و
چشمام یه کم تار شده بود. واقعا یه اسلحه روي سرم بود؟
تو زندگیم دارم تو چه فاضلابی دست و پا میزنم؟ با وحشت و اضطرابی که همه وجودمو گرفته بود به زور
چشمامو کج کردم تا ببینمش
واي..
این واقعیه؟
نکنه بزنه؟ نکنه از دستش در بره؟
ریس فریاد زد:ولش کن..
جیمین اروم و محتاط اسلحه رو ول کرد و نگران گفت خیله
خوب...باشه...باشه... اروم ول کردم.
و دستاشو بالا گرفت و نگران :گفت اسلحه رو بردار از رو
سرش
دیدگاه ها (۶)

ظهور ازدواج )( پارت ۳۷۰ فصل ۳ )چشمامو ترسیده بستم و هق هق خي...

ظهور ازدواج )( پارت ۳۷۱ فصل ۳ )داد زد: با توام..خیانت کرده؟...

ظهور ازدواج )( پارت ۳۶۸ فصل ۳ )نکنه بلايي سرمون بیارن؟جيمی...

ظهور ازدواج )( پارت۳۶۷ فصل ۳ )با نفس خيلي سنگین و مضطرب به...

ظهور ازدواج )( پارت۳۷۵ فصل ۳ )الا : اخه چجوری تا صبح سر کنی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط