تو مال منی پارت ۷۴
که یهو همه به جز یونا بعد از حرف ا.ت با تعجب برگشتن سمتش
ا.ت : قبوله
کوک و سوهو : هاااااا
کوک : معلوم هست داری چی کار میکنی ( تو گوش ا.ت )
ا.ت : همون کاری که تو کردی منم میخوام سرت بیارم چه موقعیتی از این بهتر ( تو گوش کوک )
ا.ت : سوهو اگر راحت نیستی نریم
یونا : اگر نرید با کوک میره
ا.ت: دیگه خفه
سوهو قبول کرد و اونا میخواستن همدیگر رو ببوسن که کوک ا.ت رو برگردوند و خودش ا.ت رو بوsید ( این تو ذهنم بود و میخواستم بزارمش )
کوک ا.ت رو با لذت میبوsید و ا.ت با چشمانی تعجب آمیز به کوک که غرق بوsیدن بود نگاه میکرد کوک بعد از چند دقیقه از ا.ت فاصله گرفت و تو چشماش نگاه کرد ا.ت میتونست از تو چشماش حرف دلش رو بخونه
کوک روش رو کرد به بقیه که داشتن با تعجب به اونا نگاه میکردن ا.ت خجالت زده و کوک ریلکس و یونا حرصی
یونا : قرار بود سوهو و ا.ت هم دیگر رو ببوsن ( حرصی )
کوک : تا وقتی من زندم اجازه همچین کاری به هیچ احد و ناسی داده نمیشه اون لبا فقط برای منع و بس ( داره کتش رو درست میکنه و میگه )
ا.ت : ( از خجالت بلند شد و گفت ) ما دیگه بریم خونه کوک بلند شو
کوک : با اجازه ما بریم ( ریلکس )
ا.ت : بچه ها خدافظ سوهو خدافظ( میخواستن هم دیگر رو بغل کنن که کوک جلو اومد و خودش سوهو رو بغل کرد )
کوک : اره خدافظ سوهو جان
سوهو : خدافظ
ا.ت و کوک رفتن بیرون سوار ماشین شدن ا.ت هیچ حرفی نمیزد و سکوت بدی در ماشین حکم رانی میکرد که کوک اون سکوت رو شکست
کوک : دوست داشتی لbای سوهو رو ببوsی ( عصبی )
ا.ت : (سکوت )
کوک : جواب منو بده چرا قبول کردی ها ( عصبانی و کمی بلند )
ا.ت : بسهههههههه ( جیغ )
کوک با جیغ ا.ت ترمز زد و زد کنار
ا.ت : ولم کن تو اول شروع کردی تو میخواستی یونا رو ببوsی من کاری با تو نداشتم تو قبول کردی انگار که من نیستم تو گفتی من رو دوست داری اگر کسی رو دوست داری نباید تو جمع اذیتش کنی باید هواش رو داشته باشی عشق ....
ا.ت داشت صحبت میکرد که یهو .....
برا رفته 😭😂
ا.ت : قبوله
کوک و سوهو : هاااااا
کوک : معلوم هست داری چی کار میکنی ( تو گوش ا.ت )
ا.ت : همون کاری که تو کردی منم میخوام سرت بیارم چه موقعیتی از این بهتر ( تو گوش کوک )
ا.ت : سوهو اگر راحت نیستی نریم
یونا : اگر نرید با کوک میره
ا.ت: دیگه خفه
سوهو قبول کرد و اونا میخواستن همدیگر رو ببوسن که کوک ا.ت رو برگردوند و خودش ا.ت رو بوsید ( این تو ذهنم بود و میخواستم بزارمش )
کوک ا.ت رو با لذت میبوsید و ا.ت با چشمانی تعجب آمیز به کوک که غرق بوsیدن بود نگاه میکرد کوک بعد از چند دقیقه از ا.ت فاصله گرفت و تو چشماش نگاه کرد ا.ت میتونست از تو چشماش حرف دلش رو بخونه
کوک روش رو کرد به بقیه که داشتن با تعجب به اونا نگاه میکردن ا.ت خجالت زده و کوک ریلکس و یونا حرصی
یونا : قرار بود سوهو و ا.ت هم دیگر رو ببوsن ( حرصی )
کوک : تا وقتی من زندم اجازه همچین کاری به هیچ احد و ناسی داده نمیشه اون لبا فقط برای منع و بس ( داره کتش رو درست میکنه و میگه )
ا.ت : ( از خجالت بلند شد و گفت ) ما دیگه بریم خونه کوک بلند شو
کوک : با اجازه ما بریم ( ریلکس )
ا.ت : بچه ها خدافظ سوهو خدافظ( میخواستن هم دیگر رو بغل کنن که کوک جلو اومد و خودش سوهو رو بغل کرد )
کوک : اره خدافظ سوهو جان
سوهو : خدافظ
ا.ت و کوک رفتن بیرون سوار ماشین شدن ا.ت هیچ حرفی نمیزد و سکوت بدی در ماشین حکم رانی میکرد که کوک اون سکوت رو شکست
کوک : دوست داشتی لbای سوهو رو ببوsی ( عصبی )
ا.ت : (سکوت )
کوک : جواب منو بده چرا قبول کردی ها ( عصبانی و کمی بلند )
ا.ت : بسهههههههه ( جیغ )
کوک با جیغ ا.ت ترمز زد و زد کنار
ا.ت : ولم کن تو اول شروع کردی تو میخواستی یونا رو ببوsی من کاری با تو نداشتم تو قبول کردی انگار که من نیستم تو گفتی من رو دوست داری اگر کسی رو دوست داری نباید تو جمع اذیتش کنی باید هواش رو داشته باشی عشق ....
ا.ت داشت صحبت میکرد که یهو .....
برا رفته 😭😂
- ۳۴.۱k
- ۲۳ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط