تلنگر

#تلنگر 94

گویند : صاحب دلی ، برای اقامه نماز به مسجدی رفت. نمازگزاران ، همه او را شناختند ؛ پس ، از او خواستند که پس از نماز ، بر منبر رود و پند گوید. پذیرفت.
نماز جماعت تمام شد. چشم ‏ها همه به سوی او بود. مرد صاحب دل برخاست و بر پله نخست منبر نشست.

بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود. آن گاه خطاب به جماعت گفت :

مردم! هر کس از شما که می ‏داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مرد ، برخیزد!
کسی برنخاست.
گفت :
حالا هر کس از شما که خود را آماده مرگ کرده است ، برخیزد !

باز کسی برنخاست.
گفت : شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید ؛ اما برای رفتن نیز آماده نیستید !

_______________________________
"اللهم عجّل لولیک الفرج"
دیدگاه ها (۴)

یکی از اهل معنا نیمه شبی بشدت از اعمالش غصه دار بود،لذا سر ب...

#تلنگرتا حالا به لحظه تحویل سال 1450 فکر کردید!!! ؟؟همه بلند...

بار اخری هست که گناه میکنم و دیگه تکرار نمیشه ! بار اخری ه...

هرکس دلش میخواد زیارت عاشورا بخونه متن کاملش براتون تهیه کرد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط