امان از این بوی پاییز و آسمان ابری که آدم نه خودش ...

امان از این بوی ِ پاییز و آسمان ابری ! که آدم نه خودش میداند دردش چیست و نه هیچکس ِ دیگری … فقط میدانی که هر چه هوا سردتر میشود ، دلت آغوش ِ گرمتری میخواهد
دیدگاه ها (۰)

پاییز منم که هر روز چهره ی زردم رابا سیلی دروغهایتسرخ می کنم...

آدمها....گاهی در زندگی ات می مانند!گاهی در خاطره ات!آن ها که...

روز تولدت بهانه ای شدتا بهترین شاد باش هایم را تقدیم حضورت ک...

پاییزسرد و بی رحم نیستفقطجسارت زمستـان را نداردذره ذره زرد  ...

امان از این بویِ پائیزو... آسمان ابری ! که آدم نه خودش میدان...

طبیعت

هر آدمی برای خودش قصه ای دارد !آدم ها کم هستند به مثنوی ِ هف...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط