کوک ترو خدا برو کناربزار باز کنم

کوک :ترو خدا برو کنار،بزار باز کنم
رفتم کنار تا ببینم چی میخواد،اومد تو و اولین

چیزی که به چشم من اومد چشمای قرمزش
بود
کوک :ا.ت ،مامانت منو با جون تو تهدید

کرد،تهدید کرد ازت جدا شم و گرنه تورو میکشه،ا.ت این خاله من یه شیطانه،ا.ت

خواهش میکنم منو ببخش،من به خاطر خودت همچین کاری رو کردم،توی این5سال یه

خواب راحت نداشتم،فکرم درگیر تو بود لامصب بفهم اینو

حس ششمم حرفشو تایید میکرد،و میگفت که کوک بی گناهه

نگاهیی بهش انداختم نشسته بود رو تخت و سرشو با دستاش گرفته بود،لامصب چقد

جذابتر شده،پیرهن سیاه مردونه که استیناش تا ارنجش تا شده بود و رگای برجستش رو به

نمایش میذاشت با شلوار پیله دار سیاهش ادمو دیوونه میکرد،باز هم مثل همیشه تشنه

محبتش بودم،انگار همه اتفاق ها و افسردگی هام توی یه لحظه تموم شد،اروم اروم سمتش .....
دیدگاه ها (۰)

قدم برداشتم و وقتی یه قدمیش وایستاده بودم سرشو اورده بود بال...

☆ ★ ✮ ★ ☆𖤐⭒๋࣭ ⭑𖤐⭒๋࣭ ⭑استاد سرد اما جذابپارت :41 خیلی خنثی د...

درو فشار میدادم نتونه بیاد تو ولی زورش قطعا از من زیاد تر بو...

بابا :یا چی؟ها یا چی؟چه گوهی میخوری هان؟یوکی :من چه گوهی میخ...

"سرنوشت "p,36...۱۰ مین بعد ....ا/ت : بریم تو ؟ سرده....کوک :...

عشق مافیاییp2

از اونجایی که حوصلم زایید اینو نوشتم . . . . . . ا. ت:...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط