چندشاتی جونگکوک

چندشاتی جونگکوک

part 7
گوشی رو برداشت و جواب داد

-بله مامان؟

-کوک.. ات رو چیکار‌کردی؟

-هیچی. میخواستم بزنمش که زنگ‌زدی

-عوضی مگه نگفتم‌رو دختر مردم‌دست بلند نکن(عههه )

-چته مامان؟

- اون دختر خالت دروغ گفته بود..‌از زیر زبونش کشیدم‌بیرون.. تقصیر خودش بود

- چی؟ها؟

-میگم‌تقصیر دختر خالت بود.. ات هیچ‌کاری نکرده بود

-شوخی میکنی؟

-مگه من با تو شوخی دارم؟ ات رو بیار اینجا هم تو هم اون دختر خالت ازش‌معذرت خواهی کنه

-ب..باشه

گوشی رو قطع کرد

توی چشمای ات زل زد

- چته؟

-متاسفم..

-چی؟

-متاسفم.. تقصیر تو نبود.. تو راست گفتی

- هه.. تازه فهمیدی نه؟

-ببخشید.. واقعا متاسفم.. لطفا لباس هات رو بپوش .. بریم‌اونجا هم من هم دختر خالم‌ازت معذرت خواهی کنیم

-نمیخوام..

-ات.. لطفا

ات نفس عمیقی کشید..
لباسشو عوض کرد و با کوک به سمت خونه ی مادر کوک رفتن

پرش زمانی خونه مادر کوک

همه خانواده نشسته بودن

دختر خاله جونگکوک به سمت ات اومد و ازش معذرت خواهی کرد

-ات.. من متاسفم .. همش تقصیر من بود
دیدگاه ها (۱۸)

چندشاتی‌جونگکوک.part 8 ات چیزی‌نگفت..جونگکوک ات رو جلوی همه ...

چند شاتی‌ شوگاpart 2شوگا ویواز خونه در اومدم.. به شمت شرکت ر...

چندشاتی جونگکوکpart 6-تو خجالت نمیکشی؟ات با تعجب‌نگاه کرد-من...

چند شاتی جونگکوکpart 5بالاخره یه تاکسی پیدا شد..سوار شدم..چم...

دوست پسر دمدمی مزاج

دوست پسر دمدمی مزاج

دوست پسر دمدمی مزاج

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط