Part

Part20✨

جیهو میپره بغل پدر بزرگش که باعث میشه خنده ا‌.ت و مادرش بلند شه ..

ا.ت: حالا کارت بجایی رسیده که به مادر خودت حسادت میکنی ؟؟ پسر بدی شدی؟

جیهو:اومم ایم بدی بویی😎😛

ا.ت: (چقدر شبیه پدرشه )*تودلش..

خب بیایین بریم بخابیم دیگ ساعت ۲ نصف شبهه

جیهو: ماماننن .. من خابم نمیادد

ا.ت: چون تو خابیدی بخاطر همین خابت نمیاد

جیهو: بیایین بازیی..

ا.ت: جیهوو.. ساعت ۲ شبه میگمم

جیهو:مامان..

ا.ت: مادر و پدر بزرگ رو اذیت نکن بیا بریم بخابیمم..

پدر ا.ت: چه اشکالی داره دخترم ولش کن .. بعد چند سال به نومون رسیدیم ی امشبو بیدار میمونیم و باهاش بازی میکنیم..

ا.ت: بابا اخه شما نیاز به استراحت دارین..

مادر ا.ت: اشکال نداره دخترم بیایین یکم سرگرمش کنیم تا خسته شه این شیطونن..

بلهه و ما تا ۵ صبح با آقا جیهو ی دنده بازی کردیم بلخره هممون تو سالن خامون برده بود از خستگی الحق که به پدرت رفتی پدصگ...
دیدگاه ها (۱۰)

Part21✨ ویو ا.ت**بعد از اون روز چندان اتفاقی نیوفتاد خداروشک...

Part22✨ یونگی: چراا؟! چیشوده مگه؟!ا.ت: یونگی.. پ..پسرت تصادف...

Part19✨ویو ا.ت**هعف نفهمید خدارو شکرر جیهو رو بردم حموم خودم...

Part18✨ ویو یونگی**بعد از اینکه با ا.ت دعوای بدی داشتم گذاشت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط