چشم تو مانند من در حسرت دیدار نیست

چشم تو مانند من در حسرت دیدار نیست؟
خسته‌ام اما دلم از عشق تو بیزار نیست

بسته راه سینه را بغضی که بر دل کاشتی
حق من از عشق تو اما طناب دار نیست!

آرزو کردم تو را هر شب به درگاه خدا
بر جوانان آرزو هرگز گناه و عار نیست

عاشقت هستم، بمان، تنها نرو... انصاف نیست
بر لبم آخر توان اینهمه اقرار نیست

شرح حال قصه‌ام شد قافیه در این غزل
ای خدا امشب چرا جان در تن خودکار نیست!

حرف رفتن می‌زنی صدبار می‌گویم نرو
شأن دل در خواهش و در اینهمه اصرار نیست

می‌روی اما بدان جان من از تن می‌رود
بی‌وفا دیگر تو را ترسی از این اخطار نیست؟

در سکوتی بیکران غرقم، ولی این را بدان
من «صبوری می‌کنم»، این کمتر از آزار نیست

#الهام_رازقی
دیدگاه ها (۴)

بعضی ها آمده اندکه معجزه یِ زندگیِ آدم باشند ...می آیند که و...

دلم را هاله مهتاب کـــــردم ..صدای لحظه ها را خواب کــــردم....

چو شب به راه تو ماندم که ماه من باشیچـــراغ خلوت این عاشق که...

برای دیدنت پر از هوای عاشقانه ام به بوسه های شوق تو پر از تب...

دلم کنار تو یک کوه، شانه می خواهدو با تو گوشه ی دنجی شبانه م...

عاشقانه های شبنم

بازی زلف تو امشب به سر شانه ز چیست؟خانه بر هم زدن این دل دیو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط