گناهکار part
( گناهکار ) ۷۹ part
و سر تا پا از نگاه گذراند با صدای ملایم و آرامش که هر کلمه اش نوای دلنشینی داشت نجوا کرد : جیمینم لباست چرا اینجوری شده
جیمین کلافه پوفی کشید و گفت : پسر جنابعالی همچین بلای سرش آورد
همسرش متقابلاً با لبخند گفت : اشکالی نداره بهت یه پیرهن دیگه میدم
به سوی اتاق لباس رفت و بعد از برداشتن هودی آبی گشاد دوباره به پیش عشق اش آمد بلافاصله هودی رو سمتش گرفت و گفت : اینو بپوش و بعد بیا پایین
روی نوک پاهایش ایستاد و گونه نرم و سفید جیمین رو بوسید با صدای دلنشینی بیان کرد : سره ناهار به یون بیول میگیم که میفرستیمش مدرسه
بعد از بیان حرف هایش قدم برداشت و آهسته از اتاق خارج شد
سینی که دو لیوان آب میوه خوشمزه داخلش قرار داشت را جلوی روی یون بیول و گوئون گذاشت با لحن مهربانی بیان کرد : یکم بعد ناهار رو درست میکنم .... یون بیول اعتراض کرد و لب زد : مامانم چرا تو زحمت میکشی
ات : اشکالی نداره بیولم من اینا رو برای شما آماده میکنم
دستش را نوازش وار روی موهای نرم پسرش کشید و از آنجا رفت
و راهشو به آشپزخانه کشید
درحین خورد کردن سبزی برای تزئین کیمچی بود با دقت خورد میکرد
جیمین فنجان گنده قهوه در دست وارده آشپزخانه شد به پیشخوان تکیه داد جرعه ای از قهوه اش را مزه کرد و جدی بیان کرد : این پسره اسمش چی بود همین دوست یون بیول چیکارست خانوادش کی هستن با هر کسی دوست نشه
درحین خورد کردن سبزی اخم هایش توهم رفت از این حرف هایش شوهرش خوش اش نیامد پول نداشتن به این معنا نیست که نباید با پولدار ها دوست شد دلخور دست از خورد کردن برداشت و چرخید در چشم هایش نگاه کرد دلخور نجوا کرد : جیمینم میشه اینجوری نگی گوئون پسره خوبیه اگه بخاطر این میگی که پول دار نیست یون بیول هم تا همین چند هفته پیش وضعش بدتر از اون بود ..... لحظه ای چشم های غمگین شدن به یاده روز های تلخش بیان کرد : یعنی اگه یه پولدار یون بیول رو میدید اینجوری در موردش میگفت
جیمین فنجانش را روی پیشخوان گذاشت و به سویش قدم برداشت
در یک قدمی اش ایستاد دست هایش را به نرمی روی بازو های همسرش گذاشت با آن نگاه پر از احساس و مغروریت اش دربرابر همسر زیباییش بیان کرد : باشه معذرت میخواهم نمیخواستم ناراحتت کنم من فقط صلاح یون بیول رو میخوام
دختره نگاهش رو دزدید و به گوشه ای خیره شد با لحن آرومی گفت : باشه اشکالی نداره
و سر تا پا از نگاه گذراند با صدای ملایم و آرامش که هر کلمه اش نوای دلنشینی داشت نجوا کرد : جیمینم لباست چرا اینجوری شده
جیمین کلافه پوفی کشید و گفت : پسر جنابعالی همچین بلای سرش آورد
همسرش متقابلاً با لبخند گفت : اشکالی نداره بهت یه پیرهن دیگه میدم
به سوی اتاق لباس رفت و بعد از برداشتن هودی آبی گشاد دوباره به پیش عشق اش آمد بلافاصله هودی رو سمتش گرفت و گفت : اینو بپوش و بعد بیا پایین
روی نوک پاهایش ایستاد و گونه نرم و سفید جیمین رو بوسید با صدای دلنشینی بیان کرد : سره ناهار به یون بیول میگیم که میفرستیمش مدرسه
بعد از بیان حرف هایش قدم برداشت و آهسته از اتاق خارج شد
سینی که دو لیوان آب میوه خوشمزه داخلش قرار داشت را جلوی روی یون بیول و گوئون گذاشت با لحن مهربانی بیان کرد : یکم بعد ناهار رو درست میکنم .... یون بیول اعتراض کرد و لب زد : مامانم چرا تو زحمت میکشی
ات : اشکالی نداره بیولم من اینا رو برای شما آماده میکنم
دستش را نوازش وار روی موهای نرم پسرش کشید و از آنجا رفت
و راهشو به آشپزخانه کشید
درحین خورد کردن سبزی برای تزئین کیمچی بود با دقت خورد میکرد
جیمین فنجان گنده قهوه در دست وارده آشپزخانه شد به پیشخوان تکیه داد جرعه ای از قهوه اش را مزه کرد و جدی بیان کرد : این پسره اسمش چی بود همین دوست یون بیول چیکارست خانوادش کی هستن با هر کسی دوست نشه
درحین خورد کردن سبزی اخم هایش توهم رفت از این حرف هایش شوهرش خوش اش نیامد پول نداشتن به این معنا نیست که نباید با پولدار ها دوست شد دلخور دست از خورد کردن برداشت و چرخید در چشم هایش نگاه کرد دلخور نجوا کرد : جیمینم میشه اینجوری نگی گوئون پسره خوبیه اگه بخاطر این میگی که پول دار نیست یون بیول هم تا همین چند هفته پیش وضعش بدتر از اون بود ..... لحظه ای چشم های غمگین شدن به یاده روز های تلخش بیان کرد : یعنی اگه یه پولدار یون بیول رو میدید اینجوری در موردش میگفت
جیمین فنجانش را روی پیشخوان گذاشت و به سویش قدم برداشت
در یک قدمی اش ایستاد دست هایش را به نرمی روی بازو های همسرش گذاشت با آن نگاه پر از احساس و مغروریت اش دربرابر همسر زیباییش بیان کرد : باشه معذرت میخواهم نمیخواستم ناراحتت کنم من فقط صلاح یون بیول رو میخوام
دختره نگاهش رو دزدید و به گوشه ای خیره شد با لحن آرومی گفت : باشه اشکالی نداره
- ۶.۴k
- ۱۳ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط